آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

عکس..

پسر شیرینم.مهربونم... دیروز در بین جارو کشیدن خونه،  رفتم یک سری به غذای شما بزنم تو آشپزخونه بودم که صدای جارو برقی و شنیدم ، اومدم ببینم در چه حالی دیدم جاروبرقی و روشن کردی و داری برام خونه رو جارو میزنی و منم چندتا عکس گرفتم و خودم نشستم به تماشای شما ..حسابی با جاروبرقی سرگرم بودی و وقتی خسته شدی خودت خاموشش کردی. قربون اون تلاشت برم صبح بعد از خوردن صبحانه وقتی داشتم سفره رو جمع میکردم و میخواستم پنیرو خامه و ... رو بذارم تو یخچال طبق عادت همیشگی با ایما و اشاره به من فهموندی که میخوای شما این کارو بکنی و با باز شدن درِ یخچال شروع کردی به جستجو تو طبقات یخچال و بعد از بررسی همه طبقات با یه نارنگی راضی شدی ...
13 آبان 1392

لغت نامه آرتین

نابغه کوچولوی خودم چند روزی میشه بادیدن عکس الاغ میگی اَاَ و خروس میگی قو قو سعی میکنی صداشونو در بیاری جالبیش به اینکه حتماً باید کتاب اولین مزرعه من و بیاری و اون صفحه که تصویری از حالت حیوانات در حال صدا در آوردنن و باز میکنی و به الاغه اشاره میکنی و صداشو در میاری . به اتاق میگی تاق (البته ق رو خوب نمیتونی بگی)و به تخت اشاره میکنی میگی تخ دووووووووووووووووووست دارم خیلی زیاد. خدارو شکر که تو رو دارم . ...
13 آبان 1392

تولد آرسام

پنج شنبه تولد آرسام جون که در قلعه سحر آمیز پارک ارم برگزار شد دعوت بودیم به پسر شیرین ما خیلی خیلی خوش گذشت .. از آقایی آرتین هر چی بگم کم گفتم .در تمام مدت مهمونی مثل پسرهای خوب بازی میکرد و از بودن در کنار آرسام و بچه های دیگه لذت میبرد. آرتین بدو ورود سعی در بالا رفتن از صندلی شادی بچه ها و البته بودن آرتین در جمع آنها(دندون های آسیاب آرتین دارن در میان و به خاطر همین دستش تو دهنشه) مثل پسر خوب داره میوه اش رو میخوره دالی بدو بیا ادامه مطلب.. بچه ها و  کیک تولد نوش جونت مامان برای اولین بار عکس شرک و میدید و با تعجب به فیونا اشاره میکرد و با دیدین گربه شرک میگفت...
11 آبان 1392

شعرهای ما....

این شعرها کلی خاطره رو برام زنده میکنه و الآنم برای آرتین در شرایط مختلف میخونم و هنگام خوندنش دست میزنیم و  شادیم پاشو پاشو کوچولو از پنجره نگاه کن با چشمای قشنگت به منظره نگاه کن اون بالا بالا خورشید تابیده در آسمان یک رشته کوه پایینتر پایینترش درختان نگاه کن اون دوردورا کبوتری می پرد انگار برای بلبل از گل خبر می برد   خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا رو می دانم خنده کنم من دست بزنم من پا بکوبم من شادانم در دلم غمی ندارم زیرا سلامت هست جانم عمر ما کوتاه س چون گل صحراست پس بیایید شادی کنیم بیایید با هم بخوانیم ترانه جوانی را عمر ما کوتا...
5 آبان 1392

لغت نامه آرتین

عزیز دلم شیرینم ،ای نوگل باغ هستیم به جلو برو دست و قلب و دیدگان و تمام وجودم همواره به دنبال تو است و در کنارتم تا آن زمان که فرصت دارم . بدان بهترین لحظات من ، با تو سپری میشودپسر خوش اخلاق و دوست داشتنیم دوست دارم.   در ادامه شیرین زبونیهای پسرک چند روز پیش آرسام اومده بود خونه باباجون و شما صداش میزدی آرتام آرتام این چیزها رو خوب میشناسی و وقتی میخوای که بهت بدمشون میگی:  گوجججججججج = یعنی گوجه فرنگی میخوای(همچنان علاقه شدیدی به خوردنش داری/حداقل روزی 1عدد) کف=کفش .میری پیش جاکفشی و کفش های مامان که بیشترشون هم پاشنه بلندن و در میاری و میگی کف و پات میکنی و اصرار داری با اون پاشنه ها را...
5 آبان 1392

آرتین و سازهای مامان ساز(بازی بازی تند تند بازی13)

بچه که بودیم با وسایل معمولی و یا برخی از دور ریختنی های خونه کلی بازی میکردیم.بازی های سالم و کم خرج.. امروز برای سرگرم کردن آرتین با وسایل معمولی که تو خونه داشتم یه بازی ترتیب دادم و از اونجایی که جناب همسر هم خونه بود و سه تایی تو خونه کلی آهنگ نواختیم(بیچاره همسایه ها )... اولین وسیله این بازی طبل مامان سازه ..مواد لازم:چسب، قیچی، بادکنک، قوطی کنسرو و یا کمپوت  همانطور که در شکل های بالا معلومه بادکنک و بریدم و گذاشتم سر  قوطی فلزی(هرچی بادکنک و بکشیم صدای تولید شده بعد از ضربه بهتر و بلند تر خواهد بود) و با چسب محکمش کردم و برای زیبایی و جذابیتش یه کاغذ کادو پیچیدم دور قوطی نتیجه کار این شد ...
3 آبان 1392

بازی بازی تند تند بازی! 12

بازی بازی تند تند بازی!این بازی برای تقویت ارتباط بین دست و چشم مناسبه. وسایل مورد نیاز: تعدادی پنبه.یک ظرف در دار.انبر. من برای اینکه آرتین راحت تر بتونه پنبه هارو برداره هر کدوم از گلوله های پنبه ای و تو شونه تخم مرغ گذاشتم و یه انبر دادم دست آرتین عکس العمل آرتین با دیدن شونه تخم مرغ پر از پنبه با انبر سعی میکرد گلوله های پنبه رو برداره بعد از یکی دوبار امتحان کردن ترجیح داد با انگشتاش اینکارو انجام بده(انبر یکم سفت بود و هنوز کامل بلد نیست با انبر کار کنه) من هم درپوش ظرف رو گذاشتم و آرتین دونه دونه پنبه هارو میذاشت روی درپوش و از اونجا که راه ورودی ظرف تنگ بود با انگشتای کوچولوش با یه فشار پنبه رو مینداخت داخلش ...
1 آبان 1392

پسر بابا

   پسر بابا قشنگه با زندگي يه رنگه شب كه بابا تو خونه ست پسر بابا رو شونه ست بالا و پايين مي ره نفس اونو مي گيره امّا بابا مي خنده دور غم و مي بنده اگر چه خيلي خسته اس لباش مثال پسته اس دلش چه شاده شاده خوشيش چقدر زياده پدر و پسر تو اَبران با اون لباي خندان دست علي يارشون خدا نگهدارشون   ...
1 آبان 1392

معرفی کتاب

آرتین در 1سال و 4 ماه و 10 روزگی به لطف این کتاب ها بلده: از حیوانات جنگل (شیر،فیل،زرافه،اسب آبی،خرس،گورخر،ببر) و میشناسه و تو کتاب ها عکسشونو بهم نشون میده و وقتی بهش میگم مثلاً شیر و بهم بده و اون عروسک شیر و برام میآره و میگه اُووواَو(ooaaav) صداشو در میآره (طوطی،جغد، کبوتر ،پروانه) هم تو عکس های کتاب ها دیده و تفاوت همشونو خوب بلده و به پروانه میگه پر از حیوانات مزرعه همه رو یاد گرفته و جدیداً(دوروزه) صدای گاو در میآره و با دیدن عکسش میگه مااُ. با دیدن گربه میگه میو  کتاب مزرعه این کتاب پره از عکس(البته عکس های واقعی) و چندین بخش داره،بچه حیوانات،انواع گاوها،انواع اسبها،انوای گوسفندها،ماشین های مورد استغاد...
29 مهر 1392

دندون15

  پسر شیرین من،تو خاص ترین.زیباترین،باهوش ترین پسر روی زمینی ... دندون در آوردنتم مثل خودت خاصه،هیچ ترتیبی تو در آوردن دندونات نداشتی و هنوز که هنوزه بعد از در آوردن 15تا دندون دندون های جلوت 3 تا هستن و یکیشون(دندون پیشین جانبی پایین سمت چپ) انگاری نمیخواد در بیاد. دندون جدیدت (دندون نیش پایین سمت چپ) که در اومده یکم حالت بهتر شده.پسر صبور من به خاطر صبرت ازت ممنونم برخلاف بچه های دیگه که در هنگام دندون درآوردنشون کلی بداخلاق میشن شما با صبوریت این روزهارو طی میکنی و  دندونات یکی پس از دیگری در میآن و فقط بعضی مواقع اونم خیلی به ندرت شبها بیقراری میکنی و باز هم مثل همیشه دعای مامان زینب برای تو اینکه همه د...
29 مهر 1392