آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

آرتین این روزها

پسرم اي روشني گسترده اي زيبايي محض اي آسمان بيكران مهرباني  بی واژه تو را دوست داريم آرتین در حال کمک به مامانی و پاک کردن سبزی چند وقتیه که از حس بویاییت خیلی استفاده میکنی و هر چیزی و اول بو میکنی(سنگ.گل.سبزی.خوشبو کننده هوا(به قول آرتین پیس پیس) مامانی داشت خونه تکونی میکرد و نردبون و آورده بود تا شیشه ها رو تمیز کنه شما هی از نردبون میرفتی بالا و میامدی پایین و به من هم اجازه نمیدادی کمکت کنم و به صندلی اشاره میکردی و  میگفتی ب این(بشین) و وقتی هم که به پله آخر میرسیدی پاتو میذاشتی اونو پله و میگفتی ماما عس(عکس بگیرم ازت) مدل جدید نشستن روی تاب آر...
24 اسفند 1392

21ماهگی

عزیزم در کنار تو همه خوبیها را میابم و در نگاه عاشقانه ات تازه میشوم. مهربان من، باز به تو میگویم که دوستت دارم و نگاهم را به نگاهت میدوزم و به پاکی چشمانت قسم میخورم که تا ابد با تو میمانم تا بدانی صادقانه و پاک دوستت دارم  سلام گل خوشبوی مامان   ۲۱  ماهگیت مبارک عشق من(البته با تاخیر) پسر شیرینم،عزیز دلم دیگه تا ۲ سالگیت چیزی نمونده و یواش یواش باید واسه تولدت برنامه ریزی کنیم. یادش بخیر پارسال این موقعها. چقدر عمر زود میگذره... هر چی بزرگتر میشی وابستگست به من کمتر میشه... فعلا که هر چی با خودم کلنجار میرم نمیتونم راضی بشم از شیر بگیرمت. هنوز دو سه ماهی وقت دارم. از شیر گرفتن شما بزرگترین کابوس این...
24 اسفند 1392

بازی هایی به سبک آرتین

 خيلي وقتها آرتين خودش بازي ميكنه و من فقط اسباب بازي و ميذارم كنارش بدون هيچ توضيحي   آبكش و ماكاروني دادم دستش اول ماکارونی هارو از سوراخ آبکش رد كرد و بعد آبكش و گذاشت سرش و بعد هم مثل هميشه ايستادن روشو امتحان كرد (هر چيز جديدي كه بينه اولين كاري كه ميكنه امتحان ميكنه ميتونه بايسته روش يا نه؟) پرو خالی کردن ظروف مختلف با دهانه های بزرگ و کوچک از ماکارونی شکلی،نخود،عدس،چاي و ...   بارها شده چندتایی نی رو با یه شیشه آب خالی گذاشتم جلوی آرتین و بعد از اینکه یکمی بررسیشون کرد اون با دقت تمام دونه دونه نی هارو مینداخت داخل بطری ها . (شیشه ها رو میتونین تنگ تر و کوچیک تر و بزرگتر کنید.)  قبلا تو با...
10 اسفند 1392

آرتین در این روزها

سلام عزیزترینم. روزها میگذره و شما بزرگ و بزرگتر میشی و هر روز یه چیز تازه تو رفتارات میبینم.بعضی وقتها میمونم آخه مگه میشه یه بچه تو این سن اینطوری رفتار کنه,اینقدر آقا باشه و البته خواستنی.. صبح از خواب پا میشی میگی ماما سَ آم صوب ( سلام صبح بخیر) و یا سَ آم خوب ( سلام خوبی) و بهت میگم سلام عزیزم صبح شما هم بخیر .چه حس قشنیه که آدم اینطوری روزش و شروع کنه. در طول روز هم بارها میای و بغلم میکنی و بوسم میکنی و وقتی چیزی بهم میدی و یا از من میگیری در هر دو صورت میگی میسی (مرسی) هر خوراکی که بخوای بخوری اول میگی مامان و من که برداشتم و خوردم شما هم میخوری من فدای شما پسر شیرینم بشم.با اون دستهای کوچیکت ...
8 اسفند 1392

فعالیت نمایش و شعر

تمام سعی و تلاشم همیشه این بوده هیچ آموزش مستقیمی به آرتین ندم و فقط تو بازی و شعر و ..مفاهیم و یاد بگیره چند نمونه از شعر هایی که میخونیم و با نمایش هاشون میذارم.(شعرها ابتدایی هستند اما فعالیت  هایی و میشه در کنار شعر خوندن  انجام داد شاید جالب باشن.)   توپ سفیدم. توپ سفیدم قشنگی و نازی حالا من می خوام برم به بازی (ساعد دو تا دست و در حرکتی دورانی به دور هم بچرخانید) بازی چه خوبه با بچه های خوب بازی میکنم با یه دونه توپ (با گرد کردون دو دست شکل یه توپ را نشان دهید) چون پرت میکنم توپ سفیدم را از جا میپره میره به هوا (حالت پرتاب توپ را نشان دهید و به بالا اشاره کنید) قل ...
27 بهمن 1392

عبرت

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می ک...
26 بهمن 1392

آرتین در این روزها

روزهایت شاد شاد آسمانت بی غبار،سهم چشمانت بهار،قلبت از هر غصه دور،بزم عشقت پر سرور،بخت وتقدیرت قشنگ،عمر شیرینت بلند، سرنوشتت تابناک،جسم وروحت پاک پاک    عزیز دلم من فدای اون صحبت کردنت بشم. در کشوی وسایلتو باز میکنی و اگر چیزی مد نظرت باشه و اون تو نباشه و یا زمانی که باباافشین جای چیزی و ازمن میپرسه تا من بیام جواب بدم  شما  پشت سر هم میگی نیست ! نیست ! از اینکه شعر جدید برات بخونم خیلی خوشحال میشی و بادقت گوش میدی و بعضی از قسمت های شعر هارو یاد گرفتی: شعر توپولویم توپولو میگم:توپولویم......... آرتین: توپو صورتم مثل ......... آرتین: هو قدوبالام کوتاهه،چشم و ابروم......... آرتین :...
25 بهمن 1392

20ماهگی

20 ماه از بودنت میگذره باورم نمیشه 20 ماه چه زود گذشت .فقط چند ماه تا تولدت 2 سالگیت مونده چقدر زود بزرگ شدی عزیزم. همیشه دغدغه  اینو دارم که نکنه کم کاری کرده باشم و میتونستم بهتر رفتار کنم و  امیدوارم لحظه ای از عمر با ارزشت  و هدر نداده باشم. تمام سعیم و میکنم مادری برات باشم که بعدها از بودن در کنارمون احساس آرامش بکنی .برات بهترین ها رو از خداوند بزرگ میخوام.خدا یا کمکم کن.کمکم کن این امانتی که به من دادی و به بهترین نحو تربیتش کنم . پسرم 20ماهگیت مبارک  دندون های 16و17 آرتین خان هم تو ماه قبل در اومد وهورااااااااا  تا اتمام این پروسه دندن در آوردن فقط 3تا دندون دیگه مونده قد آرتین تو 20 ماه...
20 بهمن 1392

توفان حباب

یک بازی جادویی وجود داره که  کودک و شیفته خودش میکنه.این بازی مرکب است از یک صابون ساده و یک حباب ساز و البته فوت کردن. پیشرفت مهارت ها: دنبال کردن و ترکاندن حباب ها فرصتی عالی و بینظیر است برای ترغیب کودک به حرکت داشتن،تحریک هماهنگی چشم.دست و تحریک حواس پنجگانه،هوشیاری بدنی و مهارت های حرکتی درشت کمک میکند.و اگر کودک خودش در حباب ساز بدمد ،در رابطه بین علت و معلول چیزهایی یاد میگیرد.آشنا کردن کودک به مفاهیمی مانند "بزرگ و کوچک "و "بالا و پایین". (اگر میخواهید آبشاری از حباب درست کنید با قدرت تمام فوت کنید و اگر یک حباب بزرگ مد نظرتون هست خیلی آرام آرام به درون لوله بدمید.حباب هارو به طرف بالا و پایین فوت کنیدوقتی در هوا مع...
19 بهمن 1392