چند روز گذشته
عزیزترینم چند وقتی که به دلیل مشغله زیاد نتونستم برات بنویسم و از این بابت از تو معذرت می خوام..روزهای آخر سال 91 پر از اتفاقات خوب تو زندگیمون بود مامان جون و باباجون و عمه مریم به سفر حج رفتن (9.اسفند) ...پسر خاله رهام هم دقیقا یک روز قبل از اینکه مامانی و بابایی برن مکه بدنیا اومد (28.اسفند ماه ساعت6:15 بعد از ظهر) ..مامانی و بابایی هم رفتن مکه و عید قراره اونجا باشن... سال تحویل خونه مامان جون اینا بودیم و کلی با کارات و خنده هات به همه انرژی مثبت دادی...دیگه کم کم عکس گرفتن از شما یه امر غیر ممکن شده تا دوربین و میبینی می خوای بگیریش و در صورتی که دوربین و بهت ندم اخم میکنی و دستات و مشت میکنی و با ...