آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

زندگی با تو

      زندگی با تو آرام آرام است، آرامش لحظه های منی تو چقدر این دنیا زیباست ، زیبایی دنیای منی تو   احساس تو چون طراوت باران است بر زخم شکوفه های گل درمان است  هر وقت که در هوای تو می چرخم انگار نفس کشیدنم آسان است       ...
8 دی 1391

چند روز گذشته

1-خونه خاله مائده روز یکشنبه به همراه مامانی رفتیم خونه خاله مائده و آقا آرتین کلی با اسباب بازیهای پسر خاله بازی کرد و اونارو از نویی در آورد .اون روز یه نی نی دیگه هم اومده بود .پانته آ خانم که دو ماه از آرتین کوچکتره با مامانش مهمون خونه خاله مائده بودن و آرتینم که از شلوغی خوشش میآد کلی تو اون جمع بهش خوش گذشت..اینم عکس آرتین و پانته آ خانم   2-تبریک یلدا یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک! اینم تبریک شب یلدا با 8روز تاخیر...شب یلدا خانواده خودم و بابا افشین و عمو ایمان و دعوت کردم...
6 دی 1391

خداجون شکرت..

      تو بزرگ می شی و بازی هامون هر روز که نه اما هر چند وقت یه بار با این رشد عوض می شه...دیگر نمی شه با بازی هایی که تا هفته پیش شادت می کرد سرت رو گرم کرد... دوست داری بخندی اینو می شه از زوری که برای قهقه های الکیت می زنی فهمید...دوست داری بی دلیل بخندی...حتی اگر شده از صدای مچاله شدن کاغذ باشه... به صداها خیلی خوب واکنش می دی ..بابا که کلید می چرخونه دست و پا زدن هات شروع می شه . این یعنی تو منتظرش هستی!!! تعجب می کنم خدایا چه طور موجود به این کوچیکی تمام محیط رو می شناسه ؟!  چه طور می شه تویی که تا همین چند ماه پیش حتی منو هم نمی شناختی حالا با دیدن چیز هایی که فقط شاید ی...
30 آذر 1391

آرتین و کیک 6 ماهگی

  شب ماه گرد تولدت که 6 ماه ت تموم میشد ما خونه باباجون صفایی بودیم .پا گشای پسر عمه بابا افشین بود تقریبا تمام فامیل جمع بودن ... ما هم کیک گرفتیم اینم عکسش .   جیگرم کیک و که دیدی به سمتش شیرجه زدی البته فقط انگشتات یکم از کیک و خراب کرد جیگری.. ...
21 آذر 1391