1-ماجرای آرتین و جشن 40 روزگی رهام: پنج شنبه هفته پیش جشن 40روزگی آقا رهما پسر خاله جونت بود آقا صدرا و پانتا خانم هم اومده بودن و با شما جمعا 4تا نینی تو جشن حضور داشتن.من از روز قبل رفتم خونه خاله جون که یکم به خاله کمک کنم اما جیگر مامان یه دقیقه نمی خواستی از کنارت بلند بشم و همش می خواستی تو رو هم توانجام کارا شرکت بدم،گوگولی مامان فدات بشم که اینقدر وروجک شدی ،خلاصه تا زمانی که ما اونجا بودیم فقط تونستم تو درست کردن سالاد الویه کمک کنم و اتاق آقا رهام و مرتب کنم (البته زمانی که خواب بودی) خداروشکر خاله سمیه بود مثل همیشه تمام زحمتا افتاد گردن اون و همه کارا رو تنهایی انجام داد(خدا قوت) .ما شب رفتیم خونه مامانی و شما به دلیل درد دن...