عشق ما...
عشقم،نفسم تمام بود ونبودم با وجود تو خونه ما پر شده از تکاپو وشادی.خدارو شکر که تو هستی و با بودنت خوشبختی مارو دوچندان کردی.دووووووووستت داریم.
برات بگم :امروز بابا افشین خونه بود و کلی با شما بازی کرد و شماهم که عاشق بابا بهت حسابی خوش گذشت.
همانطور که تو این عکس میبینی بابا زحمت کشیده و داره بهت ناهار میده و جیگر مامان داری با نی دوغ میخوری (نوش جونت)
اصرار داشتی بری بالای صندلی و با کمک بابا افشین تونستی اینکارو بکنی
دیگه حالا پایین نمیآی و رو صندلی بلند میشدی و مینشستی
فدای تو بشم من
گیر دادی دوغ بخوری البته از لای صندلی
بعد از ظهری هم من غافل به شما سبد ظرف های مسافرتی دادم تا بازی کنی و دیدم اینطوری رفتی بالا و داری قاشق جنگالها رو از جعبه یکی یکی میریزی بیرون و من موندم با شما چیکار کنم.الآن اینطوری وروجکی بزرگتر بشی چی میشی ؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی