شعرهای ما....
حیوونای رنگارنگ
حیوونا خیلی هستن
وحشی واهلی هستن
گاو، بچه اش گوساله
بز، بچه اش بزغاله
گوسفند و میش و بره
می چرند توی دره
اسب و شتر تو صحرا
بار می برند به هرجا
روباه وشیر و پلنگ
حیوونای رنگارنگ
تو دشت وکوه و بیشه
پیدا می شه همیشه
شعر خورشید خانم ادامه مطلب....
خورشید خانم
از پشت کوه دوباره خورشید خانوم در اومد
با کفشای طلا و پیرهنی از زر اومد
آهسته تو آسمون چرخی زد و هی خندید
ستاره ها رو آروم از توی آسمون چید
با دستای قشنگش ابرا رو جابه جا کرد
از اون بالا با شادی به آدما نیگا کرد
دامنشو تکون داد رو خونه ها نور پاشید
آدمها خوشحال شدن خورشید بااونها خندید...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی