آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

یاد آوری خاطرات

1392/6/14 11:15
324 بازدید
اشتراک گذاری

 

یادش بخیر! .......... 

اون دوران که ،کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میدادzibaziba

اون دوران که ،کیک می خریدیم 15 زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!

یادش بخیر ، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا

نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش

کن!

یادش بخیر ، موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

یاد:؛جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.بخیر

واای، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

 این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..

شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم

میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون

ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می

شدیم

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش

پشمالوهای سفید داره !

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و

هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ،

وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...

شمایادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو 

شما یادتون نمیاد،دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، مظلوم می ایستادیم کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم

niniweblog.com

شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می

خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که

میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور

میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون

رو سوراخ کرده!

شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...

شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس

پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه!   niniweblog.com

شما یادتون نمیاد چرخفلکی که چرخ و فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.

 شما یادتون نمیاد....

یادش بخیر!چه دورانی بود.با چه چیزهایی شاد میشدیممتفکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان تینا و رایان
16 شهریور 92 8:27
واقعا یادش بخیر اون زمان

اتفاقا چندروز پیش داشتم فکر میکردم چقدر با بچه های گذشته شادیها و تفریحاتمون زیادتر و دلخوشیهامون بیشتر و ساده تر بود

الان بچه ها با تبلت و دنیای مجازی و کامپیوتر سرگرمن...مامانم هر چی میخواست ما میرفتیم مغازه واسش میخریدیم و اونا هم هیچ ترسی نداشتن که اتفاقی واسمون بیفته...الان انقدر بچه دزدی زیاد شده من که جرات نمیکنم خودم هم که با بچه ها میرم خرید کالسکه رایانو بیرون مغازه بزارم خودم و تینا و رایانو میچپونم تو مغازه و حتی اتاق پرو

واقعاً با اینکه امکانات و اسباب بازی اینقدر زیاد نبود خیلی خیلی شاد بودیم،کلی خلاقیت داشتیم یادمه با خواهرام همیشه تو خونه مسابقه میذاشتیم.