روتین ها و روزمرگی های ماااا
سلام پسر كوچولوي سه سال و هشت ماهه من دوباره انشالله مينويسم از روزهايت از اين روزها كه داره مثل برق و باد ميگذره و گاهي ميمونم كه چقدر زود داري بزرگ ميشي مینویسم که اگر مثل امروزی دلم تنگ سالهای گذشته شد بخونم اين روزها عمده فعاليتت بازي كردنه كل زندگيت بازيه(مگه غیر از اینم میشه) صبح با طلوع آفتاب بيدار ميشي گاهی هم قبل از طلوع آفتاب میای و تو تخت کنار من دراز میکشی و بوسم میکنی میگی مامان بیدارشو من بیدارم و منم با خنده و شوخی میگم آرتین تو حتی از خروسها هم سحر خیز تری و صبحمون با قلقلک و خنده و بوسیدن روی ماهت شروع میشه بعد ازاینکه دستشویی و صورت شستن اولین چیزی که بهم میگی اینه كه مامان ...