کتاب خوانی مشارکتی
کتاب خوندن یکی از تفریحات آرتینه
علاقه زیاد کتاب خوندن پسرم باعث میشه کتاب خوندن برای ما فقط به اتمام رسوندن یک کتاب نباشه و اون و فرصتی برای گفتگو و فعالیت بدونم معمولا قبل و بعد از کتاب خوندن گفتگو میکنیم ، گاهی وقتها کتابمون تموم هم نمیشه و وسط یک کتاب یه کتاب جدید خونده میشه (آرتین رجوع به کتابهای دیگه هم زیاد میکنه مثلا میگه تو اون یکی کتااب خرس سفید بود و میره کتابشو میاره و ..)از گفتگو دررابطه با جلد کتاب گرفته تا کلماتی که برامون ناآشناست و برای اولین بار میشنویم .انواع کتابهارو با سبک های مختلف نوشتن و برای آرتین میخونم کتابهایی با جملات کوتاه و کتاب هایی با توصیف های غنی.کتاب هایی که فقط تصویری هستند و منو آرتین با همدیگه داستانش و خلق میکنیم و کتاب شعر ....
البته خواندن ما به کتاب محدود نمیشه ما تصویر خوانی و نشانه خوانی هم زیاد داریم اینکه به نظرآرتین این تصویر که روی در و دیوار تو همه جا میبینیم منظورشون چیه و داستان پشت تصویر چیه مهمه گیر تصاویر و معنی های ذهنی خودم نیستم شاید یک عبارت که به تصویری نسبت میده از نظر من بی ربط باشه اما برای آرتین کلی معنی داشته باشه
یکی از کارای مورد علاقه ما در کنار کتاب خوان ی درست کردن آن چیز که میبینیم و عینیت بخشیدن به تصاویر کتابه
آرتین کتابی داره از سری کتاب های فرانکلین به نام "فرانکلین نامرتب است" داشتیم میخوندیم و آرتین گفت من سپر ندارم .گفتم میتونیم چکار کنیم
گفت باباجون بخره
گفتم بجز خریدن چه کار دیگه میتونیم بکینم
یکم فکر کرد گفت تو بگو
گفتم به نظرم بیایم سپر خودمونو درست کنیم و خندید گفت باشه
منم رفتم کارتن آوردم و شروع کرد به ساخت
عکس سپر تو کتاب و گذاشتم جلوش چندتا نقطهکشیدم و گفتم بیا این نقطه هارو جوری به هم وصل کن که بشه شبیه این عکس این زیرش انحنا داشته باشه و کناراش صاف باشه (با اینکار به طور قیر مستقیم تمرین میکرد به کشیدن خط صاف و منحنیو گوشش هم با این دوتا عبارت آشنا میشد )
خلاصه تو بریدنش کمکش کردم و بعد شروع کرد به نقاشی روش و سپرش اماده شد بعد از ظهر که اعضای خانواده اومدن خونه بهشون نشونداد و کلی ذوق داشت که من سپر دارم
ارتین اینجا سه سالشه
یک روز دیگه داشتیم کتاب "سفر به سرزمین وحشی ها" رو میخوندیم که گفتم ارتین اکر بخوای ماسک یکی از این شخصیت هارو درست کنی و چی و درست میکنی نگاهی انداخت و گفت اینو(پسر بچه کتاب)و دست به کار شدیم
من میخواستم یکی از وحشی هارو درست کنم و برای همین از یک مستطیل دایره ای در آوردم و آرتین کاغذ مستطیلی و برداشت و گرفت روبروی صورتش و خندید و گفت مامانم ببینم من تلبیزیون شدم و کلی ادا درآورد و من کانال و عوض میکردم اونم اداهاش و متفاوت میکرد
شکل تاج و کشیدم و اونم شروع کرد بریدن
تمرین خوبی بود برای از روی خط بریدن که البته من با نگه داشتن مقو تو بعضی جاها بهش کمک کردم
برای هر ناخن یک مثلث بریدم و با لوله کردن کاغذ و چسبوندن اون به مثلث ناخن های بلند درست کردم
آرتین با گذاشتن ناخن ها و تاج متوجه سایه اش روی زیمن افتاد و شروع کر ادای پسر بچه و درآوردن و مدتی باخودش بازی کرد و شاد بود