آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

کتاب خوانی مشارکتی

1394/7/15 22:05
1,332 بازدید
اشتراک گذاری

کتاب خوندن یکی از تفریحات آرتینه

علاقه زیاد کتاب خوندن پسرم باعث میشه کتاب خوندن برای ما فقط به اتمام رسوندن یک کتاب نباشه و اون و فرصتی برای  گفتگو و فعالیت بدونم معمولا قبل و بعد از کتاب خوندن گفتگو میکنیم ، گاهی وقتها کتابمون تموم هم نمیشه و وسط یک کتاب یه کتاب جدید خونده میشه (آرتین رجوع به کتابهای دیگه هم زیاد میکنه مثلا میگه تو اون یکی کتااب خرس سفید بود و میره کتابشو میاره و ..)از گفتگو دررابطه با جلد کتاب گرفته تا کلماتی که برامون ناآشناست و برای اولین بار میشنویم .انواع کتابهارو با سبک های مختلف نوشتن و برای آرتین میخونم کتابهایی با جملات کوتاه و کتاب هایی با توصیف های غنی.کتاب هایی که فقط تصویری هستند و منو آرتین با همدیگه داستانش و خلق میکنیم و کتاب شعر ....

البته خواندن ما به کتاب محدود نمیشه ما تصویر خوانی و نشانه خوانی هم زیاد داریم اینکه به نظرآرتین این تصویر که روی در و دیوار تو همه جا میبینیم منظورشون چیه و داستان پشت تصویر چیه مهمه گیر تصاویر و معنی های ذهنی خودم نیستم شاید یک عبارت که به تصویری نسبت میده  از نظر من بی ربط باشه اما برای آرتین کلی معنی داشته باشه

یکی از کارای مورد علاقه ما در کنار کتاب خوان ی درست کردن آن چیز که میبینیم و عینیت بخشیدن به تصاویر کتابهآرام

 

آرتین کتابی داره از سری کتاب های فرانکلین به نام "فرانکلین نامرتب است" داشتیم میخوندیم و آرتین گفت من سپر ندارم .گفتم میتونیم چکار کنیم

گفت باباجون بخره

گفتم بجز خریدن چه کار دیگه میتونیم بکینم

یکم فکر کرد گفت تو بگو

گفتم به نظرم بیایم سپر خودمونو درست کنیم و خندید گفت باشه

منم رفتم کارتن آوردم و شروع کرد به ساخت

عکس سپر تو کتاب و گذاشتم جلوش چندتا نقطهکشیدم و گفتم بیا این نقطه هارو جوری به هم وصل کن که بشه شبیه این عکس این زیرش انحنا داشته باشه و کناراش صاف باشه (با اینکار به طور قیر مستقیم تمرین میکرد به کشیدن خط صاف و منحنیو گوشش هم با این دوتا عبارت آشنا میشد )

خلاصه تو بریدنش کمکش کردم و بعد شروع کرد به نقاشی روش و سپرش اماده شد بعد از ظهر که اعضای خانواده اومدن خونه بهشون نشونداد و کلی ذوق داشت که من سپر دارم

ارتین اینجا سه سالشه

یک روز دیگه داشتیم کتاب "سفر به سرزمین وحشی ها" رو میخوندیم که گفتم ارتین اکر بخوای ماسک یکی از این شخصیت هارو درست کنی و چی و درست میکنی نگاهی انداخت و گفت اینو(پسر بچه کتاب)و دست به کار شدیم

من میخواستم یکی از وحشی هارو درست کنم و برای همین از یک مستطیل دایره ای در آوردم و آرتین کاغذ مستطیلی و برداشت و گرفت روبروی صورتش و خندید و گفت مامانم ببینم من تلبیزیون شدم و کلی ادا درآورد و من کانال و عوض میکردم اونم اداهاش و متفاوت میکرد

شکل تاج و کشیدم و اونم شروع کرد بریدن

تمرین خوبی بود برای از روی خط بریدن که البته من با نگه داشتن مقو تو بعضی جاها بهش کمک کردم

برای هر ناخن یک مثلث بریدم و با لوله کردن کاغذ و چسبوندن اون به مثلث ناخن های بلند درست کردم

آرتین با گذاشتن ناخن ها و تاج متوجه سایه اش روی زیمن افتاد و شروع کر ادای پسر بچه و درآوردن و مدتی باخودش بازی کرد و شاد بود

 

پسندها (3)

نظرات (7)

نسیم
10 آبان 94 13:49
سلام زینب جان خوبی مامان آرتین؟ عزیزم من یه کامنتی رو پستها خرداد 93 گذاشته بودم و رمز مطالب مربوط به فرزند بالنده رو خواسته بودم جوابی بهم ندادی و کامنتم رو هم پیدا نمیکنم شاید ثبت نشده باشه امکانش هست رمز اون پستها رو به من که پسرم در آستانه دو سالگیه بدی بابت تجربیاتت که در اختیارمون میذاری خیلی ازت ممنونم و دعای خیر من همیشه بدرقهء راه تو و آرتین عزیزم هست خیلی ممنون
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
سلام خداروشکر ممنون براتون رمز هارو فرستادم ممنون از لطفی که به من داری
مامان كيان
10 آبان 94 15:35
عالی بود حیف که کیان خیلی وقتها اصلا همکاری نمیکنه و همش میگه خودت بگو و یا خیلی زود از اتفاقات نگران و ناراحت میشه مثلا همین کتاب سفر به سرزمین وحشی ها رو براش خریدم ولی مطمئنم از شخصیتهاش میترسه و نخوندم براش. اگه اون ناخنها و تاج رو درست کنیم و اون سایه ها که دیگه هیچی البته اینا مثاله ولی در کل اگر بهش بگم بیا حدس بزنیم داستانش چیه خیلی وقتها دوست نداره و میخواد عین داستانو بشنوه. تنها کار جالبی که این مدت میکنیم اینه که شبها موقع خواب به جنگل و دریا و سرزمینهای خیالی سفر میکنیم همون رو هم همیشه رو یه چیز خاص فقط مانور میده ولی باز هم جای امید داره
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
بذار اونطور که دوست داره با هم کتاب بخونید و راحت باشید و میتونی بگی به نظرت این کتابه که میخوایم بخونیم چه چیزی توش داره من مثلا یه گل روی جلد میبینم به نظرت این داستان یه باغه یا یه گلدون شایدم داستان ...خودتون توصیف کنید و داستان بگید و بعد کم کم اونم میاد و مشارکت میکنه حتی با یه لبخند و یا یک کلمه کتاب .بازی همه بهانه هایی برای بودن با کودک و ایجاد رابطه عمیق بین والد و کودکه و لذت بردن از تک تک لحظه های بودن در کنار همه بعد کم کم اونم و واقعا رفتن در دنیای خیال زیباست وشما تو خیال محدودیت ندارید و این خیلی خوبه
نسیم
17 آبان 94 14:00
زینب جان سلام ممنون از ارسال رمزها اما انگار پستهای رمزدار قابلیت دریافت رمز رو از دست داده من نمی تونم رمزها رو وارد کنم پستها شبیه عکس هستن که نمیشه کاری روشون کرد راهنمایی میکنی؟ ببخشیدها
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
سلام پست های رمز دار و من خودم تو اینترنت اکسپلوره امتحان کردم باز میشد تو فابر فاکس نمیشه
شادی
19 آبان 94 10:17
سلام زینب جان. خیلی جالب بود. آرتین گلمو ببوس
شقایق
22 آبان 94 23:54
سلام.عزیزم.ممنون که هستی و می نویس..خواهش می کنم بیشتر باش و برامون بنویس .از تجربیاتتون از همه دونسته هاتون..خدا حفظتون کنه عزیزم ان شاالله همیشه در کنار هم شاد باشید و سلامت
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
سلام.ممنون كه هنوز مياين و به ما سر ميزنيد.تلاشم و ميكنم كه بيشتر بنويسم شما دعا كنيد خداوند به وقت و زمان من بركت بده تا بتونم در راهي كه وارد شدم استوار بمونم
هنرمند
17 آذر 94 16:16
سلام و عرض ادب
سیما
18 بهمن 94 14:57
سلام فکر کنم ون روز حسابی آقا متین خوش گذرونده//
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
بله همينطوره به اريتن خوش گذشت و تا مدت ها ناخوناشو ميذاشت و اداي پسرك داستان و در ميآورد