پنج شنبه های شیرین
عزیز مادر ،چند هفته ای هست که آقا آرسام بدلیلی صبح های پنج شنبه مهمون باباجون مصطفی اینا هست و شما هم که عاشق آرسام جون وقتی صدای باباجون مصطفی با آرسام و از راه پله میشنوی دیگه نگه داشتنت تو خونه کار غیر ممکنیه و همیشه خیلی زود باید بریم پیش آرسام جووووووون.
امروز صبح تو خواب و بیداری داشتی شیر میخوردی که صدای آرسام و از تو حیاط شنیدی ،انقدرخوشحال شدی که قابل بیان نیست و زود بلند شدی از تخت اومدی پایین و طبق عادت همیشگی با من بای بای کردی و به سمت درِ خونه تاتی کنان حرکت کردی و از اونجا که هنوز صبحانه نخورده بودی مجبور شدم برات سی دی مورد علاقتو (بیبی برین)بذارم تا اول صبحانه بخوری بعد بریم پایین.
بعد از صبحانه رفتیم تو حیاط و باباجون داشتن ماشین و تمیز میکردن و شما تقریباً دو ساعت تو حیاط بازی کردی و گل هارو آب دادی.ماشین شستی و توپ بازی کردی و ... خیلی خیلی بهت خوش گذشت.
جدیداً اسم پسر عمو صدا میکنی و میگی آرس یعنی آرسام.
برای دیدن عکس ها برو ادامه مطلب...
آرتین در حال رقصیدن
خلاصه امروز کلی بازی کردی و بهت حسای خوش گذشت.
آرتین عزیزم ،بیشتر از آنچه که تصور میکنی دوستت دارم و بیشتر از آنچه که باور داری عاشق تو هستم