آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

عکس های گل پسر..

پسر دلبندم، از گوشی بابا افشین چندتا عکس برای یادگاری میذارم برات. عروسی دوست بابا افشین بقیه در ادامه مطلب آرتین در اتاق عمه مریم آرتین وقتی خوابش میاد و نمیخواد بخوابه پا تو کفش دایی محمد حسین کردی؟؟؟؟؟؟(بازی این روزهات تو خونه مامانی اینه که بری دونه دونه کفشهای جاکفشیشونو بیاری وسط خونه ) شمال محرم 92     ...
24 آبان 1392

عکس..

پسر شیرینم.مهربونم... دیروز در بین جارو کشیدن خونه،  رفتم یک سری به غذای شما بزنم تو آشپزخونه بودم که صدای جارو برقی و شنیدم ، اومدم ببینم در چه حالی دیدم جاروبرقی و روشن کردی و داری برام خونه رو جارو میزنی و منم چندتا عکس گرفتم و خودم نشستم به تماشای شما ..حسابی با جاروبرقی سرگرم بودی و وقتی خسته شدی خودت خاموشش کردی. قربون اون تلاشت برم صبح بعد از خوردن صبحانه وقتی داشتم سفره رو جمع میکردم و میخواستم پنیرو خامه و ... رو بذارم تو یخچال طبق عادت همیشگی با ایما و اشاره به من فهموندی که میخوای شما این کارو بکنی و با باز شدن درِ یخچال شروع کردی به جستجو تو طبقات یخچال و بعد از بررسی همه طبقات با یه نارنگی راضی شدی ...
13 آبان 1392

آرتین و عکس های جدیدش

در حال شعله زرد خوردن در طی روز کلی با سینی ها بازی میکنیم (شما با یه قاشق روی سینی میزنی و از اینکارتم کلی خوشحال میشی یا توش میشینی و من هلت میدم .یا اینکه سینی میگیری دستت و راه میری ...) در کشو رو باز میکنی و با دقت فراوان تمام محتویات شو بازرسی میکنی دالیییییییییییییی عکسهای خونه مامانی در ادامه مطلب.... آرتین در کمد دیواری  جوجه های تازه از تخم در اومده(تو بالکن خونه مامانی یه کبوتر تخم گذاشته بود و شما عادت داشتی میرفتی کنار در بالکن و پرده رو میزدی کنار و لبات و غنچه میکردی و میگفتی اوه اوه .امروز که رفته بودیم اونجا دیدیم جوجه کبوترها بدنیا اومدن و شم...
12 مرداد 1392

عشق تو...

        نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم! نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند! آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی! ... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم! باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده ! قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند! و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ...
23 خرداد 1392