آرتین در این روزها

شیرین ترینم شما این روزها خیلی کنجکاوی میکنی و عملا نمیتونیم چیزی و ازشما پنهون کنیم ،نگاه موشکافانت که تمام وسایل خونه رو وارسی میکنی و می خوای از همه چی سر در بیاری منو کشته ...عاشق گوشی تلفن و کونتورور تلوزیون شدی و هر جا این دوتا رو میبینی خیز بر میداری و میخوای ورشون داری.... می دونی دوست ندارم تلویزیون نگاه کنی و هر وقت حواسم نیست یواشکی نگاه می کنی و وقتی میگم آرتیییین(با تاکید) بهم می خندی و یه جورایی خودتو لوس میکنی... صدا در آوردن و دوست داری و با دهنت صدا هایی مانند بابا،پ،پوووو در میآری ...وقتی بهت آب میدم تو آب فوت میکنی و صدا در میاری و از لین کارت لذت می بری... قدرت دستات بیشتر شده و دیگه کمتر چیزی و از دستت رها میکنی چند روز پیش با دوتا انگشتات جهبه مکعب هاتو ورداشتی ... تاب بازی و خیلی خیلی دوست داری و تقریبا هر روز تاب بازی میکنی وقتی تابت میدم از ته دل می خندی ... یه نیم غلت میزنی و هنوز یاد نگرفتی کامل غلت بزنی و دستت زیرت گیر میکنه از این بابت کلی شاکی میشی و شروع به داد و فریاد میکنی... دندون درآوردن شما همچنان ادامه داره و همچنان درد میکشی و من کاری برای آروم کردنت نمی تونم بکنم(دندون 5ام شما در تاریخ (10.دی.91) و ششمین دندونتم 17 دی ماه سال 1391 در اومد این روزها هم درگیر دندون هفتمت هستی امیدوارم زودتر در بیاد)... کتاب خوندن(بهتر بگم خوردن ) را دوست داری و دو تا از کتاباتم تا حالا پاره کردی منم برای اینکه نتونی کتابارو بزاری تو دهنت(از لحاظ رعایت بهداشت) شمارو میزارم روی تابو همچنان که تاب بازی میکنی برات کتاب می خونم از این کارم خوشت می  آد و وقتی شروع به خوندن میکنم تو هم به همراه من می خونی(البته به زبان خودت)...دغدغه این روزهای من غذا خوردنت هست که بجز آب و شیر من هیچ چیز دیگری رو نمی خوری و چنان دهنت و میبندی که به هیچ عنوان نمی تونم غذا بهت بدم و اگر هم با هزار ترفند و بازی کردن بهت یک قاشق غذا بدم اون و بالا میآری ولی من همچنان به شما غذا میدم تا بلاخره غذا خورشی عسلم...

بیوگرافی