آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

نقاشی با کودک

1396/8/1 12:09
831 بازدید
اشتراک گذاری

👦مامان‌خونه بکشم؟
👩 بکش مامان!
👦چطوری؟
👩اونطور که دوست داری؟ اگر تو معمار بودی دوست داشتی خونت چه شکلی باشه؟
👦من بلد نیستم
👩بیا از پنجره ببینیم خونه های دوروبرمون چه شکلی هستند؟
و....

من برای پسرک نقاشی نمیکشم😁😂

تا حدود سه سالگی پسرک فقط سعی کردم‌ امکان های مختلفی برای نقاشی کردن براش ایجاد کنم،ابزارهای مختلف با تنوع زیاد _کاغذهای بزرگ،کوچک با رنگها و بافت ها و ضخامت های مختلف، ابزاری مثل گچ و رنگ و آبرنگ ورنگ های دست ساز در غلظت های متفاوت در قوطی ها وجاهای متفاوت و.. _ در اختیارش میذاشتم ، از اونجا که اعتقاد دارم پیش نویس های ذهنی من و تجربه های اندکم میگه که مثلا تنها کاری که میشه با قلمو کرد اینه که بزنم‌ تو رنگ‌و بعد بزنم روی کاغذ،و شاید اون زمان که من قلمو و دیدم و با تلاش و اصرار  بهش گفتن قلمو و کارش اینه فرصت کشف نام های دیگه وکاراییش و ازم نمیگرفتن😂 من الان یک جور دیگه دنیارو میدیدم دنیایی پر از امکان.گیر این نبودم که کارایی اون‌ وسیله به روشی که تو ذهن من وجود داره و پسرک استفاده‌ کنه .
بستری فراهم میکردم،طراحی محیطی انجام میدادم و میذاشتم پسرک بیاد و تجربه کنه و من در کنارش میدیدم که‌چه خوب نگفتم این بطری رنگ و چطوری باهاش بازی کنه، خودش داره تجربه میکنه وقتی سرش به سمت بالاست رنگ نمیریزه وقتی کجش میکنه میریزه ویا وقتی فشارش میده رنگ با حجم بیشتری میاد بیرون😉 همیشه درکنارش مینشستم و مشاهداتم از کاری میکنه باکمی توصیف براش میگفتم( خیلی مهمه تو سالهای اولیه کودک گفتگوهای غنی و کلمات متعدد بشنوه و به این حضور داشتم)

✨یک نکته: در اولین مواجهه پسرک با ابزار خیلی دورش و شلوغ نمیکردم مثلا اگر اولین بار بود که کاردک و میدید فقط یک رنگ و کاردگ و کاغذ میذاشتم کنارش اون اوایل دونه دونه وسایل و در اختیارش میذاشتم و کم کم با بزرگ شدنش جای وسایل و یاد گرفت و خودش با توجه به تجربه های قبلی گاهی وسایل جدید میآورد.

خوب داشتم‌میگفتم😊 گیر کارایی وسایل نبودم .
تا سه سال پسرک فقط فرصت دادم برای بازی با ابزار😊 بعد تو جمع بچه های هم سنش با مشاهده‌ اونها شروع کرد به کشیدن آدم،کشیدن‌خونه، کشیدن گربه و ...
اما کاملا منحصر به فرد
کم کم بزرگ ترشد و گاهی میگفت من میخوام‌ سگ بکشم بلد نیستم تو بکش
بهش میگفتم اگر من بکشم میشه اثر من و نقاشی من! بیا یک‌کاری کنیم ببینیم
 👩سگی که میخوای بکشی چیا داره؟
👶مثلا میگفت چشم !
👩میگفتم چندتا چشم داره؟ چشماش کجان؟ بازه یا بسته؟شاید داره چشمک میزنه حالا چشم هاشو بکش
👩دیگه سگت چیا داره؟
👶میگفت پا میگفتم خوب پاهاش و کجا میکشی؟ سگت ایستاده است؟ نشستست؟ داره راه میره؟ دراز کشیده و ....
همینطور ادامه میدادیم گاهی وسطش سگمون تبدیل میشد به موجودی دیگه براش اسم میذاشت و ....
اینطوری هم خیلی کلمات مختلف میشنید و هم اون چیزی که میخواست و میکشید😊

اما زمان هایی میشد که واقعا سوزنش گیر میکرد که تو بکش،من نمیتونم،من بلد نیستم و‌به هیچ صراطی مستقیم نمیشد و اون‌موقع ها بازم‌من براش تو برگه اون‌نمیکشیدم میرفتم برگه ای میآوردم و تو برگه خودم میکشیدم و میگفتم به نظر من مثلا کفش این مدلی بندی و نوک تیز تو چه مدلهای دیگه ای دیدی حالا مدل خودت و بکش😀 (اگر یادش نبود  من همیشه یادم‌بود پسرم دغدغه کشیدن کفش و داره مثلا وقتی تو مترو بودیم به کفش ادم ها با دقت بیشتری نگاه میکردیم و..)چون اصراری بر اینکه مدل من اینطوری پس توهم مدل کشیدنت اینطوری باشه  نداشتم،خیلی وقت ها چیزهای متفاوتی میکشید و یا اگر میخواست شبیه به مال من بکشه تمرین خوبی بود برای مشاهده کردن و ثبت اونچه داره میبینه.
البته حالت دوم خیلی به ندرت پیش می آمد و بیشتر تو همون گفتگوی اولیه ترغیب میشد به کشیدن خودش

🔅الحمدالله تو این سالها نقاشی برای ما فرصتیه که پسرک تجربه کنه، بدور از قضاوت خوب کشیدن آزاد و رها خلق کنه
#نقاشی
#مهارت_حرکتی_ظریف
#کودک_من_یک_تا_پنج_سالگی

پسندها (2)

نظرات (0)