تولد 1 سالگی

امشب چه نازدانه گلی در چمن رسید،

گوئی بساط عیش مداوم به من رسید،

 نور ستاره ای در شب تولدش

 انگار که فرشته ای از ازل رسید

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی

تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه
هدیه ای برای روز تولد تو

نمی دونم می تونم حس الانمو برات توصیف کنم یا نه.  یه حس عجیبی دارم همش میترسم نباشم و بالندگیتو نبینم. لحظاتی با تو دارم که دلم نمی خواد با هیچ کس تقسیمش کنم ، دلم می خواد این لحظه های ناب از آن خودم تنها باشه. برام بشه یه صندوقچه پر از زیبایی و یاد واره های قشنگ تو ،که با باز شدن اون پروانه ها با شادی پرواز کنن و خونه دلم پر بشه از ستاره. دلم می خواد فقط و فقط بشینم و نگاهت کنم تو با اون صورت معصومت بازی کنی و صدهزار بار قربون صدقه ات برم . می خوام فقط برای من باشی کنار من باشی ، من باشم و تو. و لحظه های شاد زندگی. خدایا این فرشته آسمونیت که یک ساله به من سپردی هنوزم به توجه و مراقبت تو نیاز داره ، پس خدایا نگهدارش باش.کاش بتونم اونجور که شایسته توست ازت مراقبت کنم و بهت برسم.کاش بتونم هر چه لیاقتته بهت بدم .

اولین های آرتین:

اولین مسافرت:25 مرداد1391

اولین دندون:22 شهریور1391

اولین پارک:7مهر 1391

اولین کلمه:آآآپ

23 اردیبهشت ماه :خیلی خوشحالم مامانی شما برای اولین بار در سن 11ماه و دو روز چند قدمی بدون کمک من با گرفتن دیوار راه رفتی.

25 اردیبهشت اولین بار خودم تنهایی بردمت بیرون

30اردیبهشت ساعت 11 شب برای گرفتن توپت چهاردست رفتی

آرتین امروز 9 تا دندون داره

بلده بگه:

آپپپپپپ:همون آب خودمون

بیده:بده

ماما:مامان

بابا:بابا

بیییریم:بریم

چند روز پیشم(چهارشنبه 15 خرداد) بابا افشین رفته بود حمام شما پشت در حموم نشسته بودی و میگفتی بابا.بابا منم(البته منمت اونقدر واضح نبود ولی دایی محمد حسین و مامانی که خونه ما بودن هر دو گفتن داره میگه منم)

 توانایی های آرتین در 12 ماهگی:

صبح کله سحر که بابا افشین میره سر کار آقا آرتین مهربون پا میشه و با بابایی بای بای میکنه 

کنترول تلویزیون و میگیره سمت تلویزیون که مثلا روشنش کنه(بعضی وقتا میتونه روشن کنه)

فدای دستای کوچیکش بشم که موهاشو شونه میکنه و بعضی وقتا موهای مامانم شونه میکنه

میدونه گوشی تلفن و باید بگیره کنار گوشش تا حرف بزنه،جدیدا خیلی با شونه بازی میکنه و موهای خودش و مامانی و شونه میکنه

وقتی  میگم الله و اکبر دستاشو میبره کنار گوشش و میگه بر ،بلده کلاغ پر کنه

چهار دست و پا راه رفتن و یک ماهه شروع کرده و کل خونه رو در عرض چند دقیقه طی میکنه.

وقتی کار خوبی میکنه و میگم آفرین آرتینم،اول از خوشحالی پر در میآره و خودش برای خودش دست میزنه حالا بماند که اگه ما برای تشویق کردنش دست بزنیم چقدر خوشحال میشه بزرگترین لبخندی که داره تحویل ما میده

بعضی وقتا دیگران و با انگشت اشاره نشون میده (یعنی میخواد بره بغل اون فرد)و حتما هم باید اون شخص مورد نظر بغلش کنه وگرنه ناراحت میشه و یه ادای مخصوص خودش داره که در این موارد اون ادارو در میآره

 دستشو به هرجایی حتی دیوار می گیره و راه می ره و واسه خودش شعر می خونه

عاشقه خوندن کتابه و دیگه کتاباشو نمی خوره . خیلی خوشحالم که تونستم این علاقه رو درش ایجاد کنم.خیلی ناز با دوتا انگشتای اشاره و شصتش کتابارو ورق میزنه و کتاب میخونه

عاشق جاروبرقی ،وقتی جاروبرقی و میارم که خونه رو جاروکنم کلی ذوق میکنه و پشت سر من چهاردست و راه میافته  

از همه اینها بگذریم یه جور خود شیفتگی تو آقا آرتین هست که توجه آدم و به خودش جلب میکنه و اونم اینکه واقعا عاشق عکسای خودشه وقتی کمی بیحوصله میشه فقط کافی فایل عکساشو تو کامپیوتر باز کنم و شروع به نشون دادنش بکنم .دیگه از اون پسر بچه بیحوصله خبری نیست،       

بیوگرافی