بدون عنوان
امروز يك تجربه متفاوت با هم داشتيم
يك كاسه نشاسته و با يك ليوان آب حل كردم و گذاشتم روي حرارت ملايم گاز و هم زدم يكم كه سفت شد تو كاسه هاي مختلف ريختم و تو هر كاسه چند قطره رنگ خوراكي ريختم و با چوب بستني گذاشتم تا بياي و هم بزني و تركيب رنگ و ببيني
شما هم داشتي كتاب ميخوندي تا كاسه هارو دست من ديدي با خوشحالي به سمتم دويدي
منتظر شدي تا زير انداز پهن كنم و گفتم مامان وايسا برم كاغذ بيارم كه به سمت اتاقت رفتي و تكرار ميكردي خودم خودم بيارم و من هم آرام آرام پشت سرت راه اومدم تا فرصت پيدا كني كاغذهارو برداري و بعد گفتم ميشه يه كاغذم به مامان بدي بياره و كاغذو دادي دستم و به سمت آشپزخونه دويدي وقتي خوشحالي اينطوري ميدوي(يه چيزي بين لي لي و دويدن معمولي) و تجربه شيرينمون شروع شد
هدفم از اين بازي:هماهنگي دست و چشم و تجربه كار با سرنگ و درگير كردن دوتا دستات باهم ،عقب كشيدن سورنگ و مشاهده نتيجه كارت(همون پر شدن سزنگ از مايع رنگي) و چگونگي خالي كردن سرنگ
شما وقتي بهت ظرف هارو دادم هم بزني با من چوب بستنيت مقداري از رنگ و ريختي روي كاغذ و بهت سرنگ و دادم و گفتم ميتوي با اين نقاشي كني و شما مثل قلمو زديش تو رنگ و شروع كردي به رنگ كردن
بهت گفتم اين و نگا كن و دسته سرنگ و كشيدم عقب با تعجب به چيزي كه تو دستمه نگاه كردي و بعد به حال اوليه برش گردوندم و شما سرنگ و كردي تو رنگ و همينكارو انجام دادي وقتي رنگ و پاشيدي روي كاغذ خندت گرفت و خوشت اومد چند باري اينكار و تكرار كردي و كاسه و گرفتي گفتي بريزم گفتم بريز بعد ريختي روي كاغذ و گفتي فوت كنم و با سرنگ امتحان كردي نشد گفتي ني بده و بهت ني دادم و بازم نشد و با دست شروع كردي هم زدن و بعد اثر انگشتاتو زدي روي برگه سفيد و بعد گفتي پام و اثر پاتم و گذاشتي وهمينطور رنگ هارو خالي كردي و تركيب كردي ولذت بردي