کارگاه مادر و کودک
پسر شیرینم از این به بعد روزهای دوشنبه با هم میریم کارگاه مادر و کودک امروز روز اولت بود و شما کلی بازی کردی و نسبت به اولین روز خیلی خوب بودی.تنها مشکل ما نشستن شما بود که روی زمین نمینشستی و میخواستی روی صندلی بشینیو یا کلاً راه بری..
من از این به بعد کارهایی و که تو کارگاه انجام دادیم و مینویسم هم یادگاری میمونه و هم برای اون افرادی که شرایط حضور تو این کلاس هارو ندارند .تا بتونن تو خونه با کوچولوشون بازی کنند.
اول که وارد شدیم بعد از تعویض لباس به مدت 30دقیقه بچه هابا وسایل داخل اتاق بازی کردند و ما مادرها هم بیرون نشسته بودیم و بازی کوچولوهارو نگاه میکردیم.بعد مربی مامان هارو به داخل کلاس دعوت کرد و هر مادری پیش بچه خودش نشست و شروع کردند با اسباب بازی ها بازی کردند که آرتین فقط سرسره بازی کرد و مربی به من میگفت حنماًباید کاری کنی که بشینه و با یکی از بازی ها بازی کنه اما پسر ما ترجیح میداد سرسره بازی کنه
بعد از اینکه مادرها و بچه ها حسابی بازی کردند تمام اسباب بازی ها جمع شد و بازی های گروهی اینگونه شروع شد:
همه مامانا و بچه ها دست همدیگه رو میگیریم و یک دایره تشکیل میدیم و این شعر رو میخونیم
ما گلیم ما سنبلیم ما بچه های بلبلیم باز میشمیم بسته میشیم (2 تا 3 بار) (با باز شدن همه از هم دور میشیم با بسته شدن همه به هم نزدیک میشیم.)اگر به ما آب ندهی اینطوری میشیم اینطوری میشیم (یکبار به سمت راست خودمونو خم میکنیمو دست میزنیم و بعد طرف چپ)بعد خشک میشیم می افتیم زمین و از کودک میخواهیم که بیفته و ما با دستهامون بهش آب میدیم و یا از کوک دیگه ای میخواییم که به دوستش آب بده و دستشو بگیره و از روی زمین بلندش بکنه.
دوباره دست همو گرفتیم و شعر عمو زنجیر باف و خوندیم و این بازی با در آوردن صدای هر حیوونی که بچه ها نوبتی میگفتن اسمشو و بعد صداشو و به دنبال اون بچه های دیگه تکرار میکردند به پایان رسید. (البته بچه های گروه آرتین خیلی کوچیک بودن و اغلبشون هم حرف نمیزدند و مامانها به جاشون شعرو میخوندن.)
بازی بعدی بازی با حلقه (حلقه کمر) که بچه ها یک طرف سالن میایستند و مربی طرف دیگه سالن و به طرف هر بچه یک حلقه هل میداد و بچه باید به کمک مادرش حلقه رو میگرفت .و تا آماده شدن همه بچه ها من به آرتین میگفتم آرتین برو داخل حلقه و آرتین میرفت داخلش و میگفتم حالا بیا بیرون و اون هم میآمد بیرون .(داخل و خارج و یادش میدادم)
با آماده شدن همه بچه ها برای بازی شروع کردیم به قطار بازی .به اینصورت که آهنگ و شعر قطار رو میذاریم و و خودمون و بچه با هم میریم داخل حلقه و از بچه میخوایم که دورشون بگیره و با آهنگ حرکت کنه و با صدای قطار ماه دستامونو بیاریم بالا و صدای بوق قطار و در بیاریم دستامونو بالا و پایین بیاریم و دور تا دور بچرخیم و دو دو چی چی راه بندازیم تا زمانی که آهنگ میخونه یکی دو بار آهنگ پخش میکنیم و این بازی رو انجام میدیم. بعد هم همونطور مه دوتایی داخل حلقه هستیم حلقه رو بالا و پاییت و چپ و راست میکنیم و (حرکات موزون انجام میدیم)
بازی بعدی جلب توجه بچه ها با صدا بود که خانم مربی دایره دستش میگرفت و شروع میکرد به زدن و بچه ها باید راه میرفتن و توجه میکردند کی صدا قطع میشه و اون موقع باید بی حرکت میایستادن و یا با سرعت ضربه زدن خانم مربی اونها باید تندتد راه میرفتند.در آخر این بازی هم بچه ها تک تک کوبوندن روی دایره و صداش در میآوردن
آخرین بازی نقاشیه.به این صورت که برگه ای بزرگ روی زمین پهن کردند و به هر بچه یک قلمو دادن و چندتا کاسه رنگ هم گذاشتن نزذیک بچه ها با خوندن شعر چشم چشم دو ابرو.بچه ها شروع به نقاشی میکردند(آرتین در این موقعیت میخواست موهاشو به جای کاغذ رنگ کنه)
در آخر هم با کمک بچه ها سفره پهن کردیم و عدسی خوردیم و لباس پوشیدیم اومدیم خونه