بازي هاي ما...
سلام عزيزترينم خدارو شكر روزهامون پر شده از تجربهاي جديد و ناب
اولين تجربه اي كه ميخوام برات بگم نقاشي با خمير ريشه
پدر از خمير ريشش استفاده نميكرد و اينچنين وسيله اي براي بازي شما به وود اومد
مداري خمير ريش و ريتم تو كاسه(از اينكه پف كرد تعجب كردي و گفتي اوووو اَه
بعد چند قطره رنگ خوراكي اضافه كردم
ازم قلمو خواستي و برات آوردم و شروع به همزدن كردي و بوي خمير ريش تو حمام پخش شده بود و ازت خواستم بو كني و گفتم بوي چي ميده گفتي گل
بعد شروع به همزدن كردي و قلمو گذاشتي كنار و با كف دستت محكم تو ظرف ضربه زدي و ازت پرسيدم چطوره خوبه ؟نرمه ،نه! مثل چي ميمونه فقط خنديدي بهم و ب كف دستات و محكم به هم زدي و خمير ريش كه رنگا قاطي شده بودن توش همه جا پخش شد وقتي دستات و خواستي از هم جدا كني يه حس چسبندگي به وجود اومد(البته من اينطور فكر ميكنم چون براي چند لحظه به دستات نگاه كردي و
خوشت اومد و چندين بار امتحان كردي و روي كاغذي كه روي ديوار برات چسبونده بودم شروع به نقاشي كردي
بعد از اينكه حسابي سرگرم شدي خواستي بريزيش داخل وانت كاسه و برعكس كردي داخل وان اما نريخت و گفتي مامان گفتم سفته و براي همين نميريزه ميخواي يكم رقي ترش كنيم و يكم آب توش ريختم اما اونقدر آب برات كافي نبود شير آب و باز كردي و آب ريختي تا مايع بشه و بعد كه ريختي تو وان گفتي برم داخلش آب بازي اما ازت خواستم يكم صبر كني وگفتم مامان وان و بشوره بعد توش برو بازي وانت و شستم و بهم اعتراض كردي وگقتي آرتين بازي نكرد گفتم ميخواي تو آب رنگي حمام كني گفتي آره و وانتو آب كردم و ازت در رابطه با رنگ آب سوال پرسيدم كه ميخواي چه رنگي باشه و گفتي قرمز و منم چند قطره رنگ خوراكي قرمز ريختم تو وانت و شما راضي شروع به بازي كردي
خمير بازي
قالب زدن خمير.رول كردنش و استفاده به عنوان ميكروفن و بلند صدا زدن آرتين صفايي
گرد كردنش و رنگه هارو كنار هم گذاشتن و تو سيخ چوبي فرو كردن خميرها
آنها كه در آب فرو ميروند و آنها كه روي آب ميمانند
در آخر هم كاسه خالي انقدر آب ريخت تا فرو رفت داخل سطل و شمورديم با چندتا كاسه ميري داخل سطل
درست كردن كاردستي اما كمي متفاوت
براي درست كردن كاردستي خلاق كمي كاغذ رنگي و ني و عدس و چسب و قيچي و كاغذ در اختيار آرتين قرار دادم آرتين چسب و ريخت روي كاغذ و ظرف عدس و هم خالي كرد گوشه اي و با ني فوت ميكرد روي عدس ها و وقتي عدس ها پخش ميشدن ميجسبيدمن به چسب براش جالب اومد و شروع كرد با هدف فوت كردن و نهايت از فوت كردن كه خسته شد دونه دونه عدسهايي كه چسبيده بودن به چسبهارو برداشت و حس چسب رازي و چسبندگيش روي دست هاش و البته تلاش براي جدا كردن عدس هاي چسبيده شده به دستش براش تجربه اي متفاوت و به ارمغان آورد
آرتين ذره بين به دست
ذره بين و تازه كشف كردي و باهاش همه چيزي و چك ميكني و عقب و جلو ميبري و از بزرگ شدن عكس ها تعجب ميكني و ذره بين چيزي كه بيشتر تايم تو خونه بودن تو دستاته
موفق و شاد باشيد