آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

سخنان پسر كوچولوي ما

1393/4/17 2:21
769 بازدید
اشتراک گذاری

پسر شيرينم.نور چشمم.هزار ماشالا آنقدر قشنگ حرف میزنی که دل آدم برات ضعف میره. دلمون میخواد بخوریمت.

 به به!!

یه سری ازجملاتي که میگی:

سلام.صبحانه(سلام بريم صبحانه)

چند روز پيش تو ماشين بوديم بابا داشت دنده عقب ميرفت و يه ماشينه داشت به سمت ما ميومد داد ميزني ميگي: واااي تفاصد

دوست نداري وقتي تو ماشين نشستيم باد بخوره تو صورتت.(كلا از باد مستقيم خوشت نمياد)ميگي پنجره بسته باد

هر چيزي كه دوست داشته باشي بخوري و نداشته باشيم مياي ميگي نخوردم و دستت و ميگيري جلوي دهنت

مياي ميگي گوش و به گوشم اشاره ميكني گوشم و ميارم جلو ميگي دوست دارم(يعني دوست دارم)

كاري و بخواي انجام بدي نتوني انجامش بدي ميگي: ا ِ    نشد..و یا روزی ۱۰۰بار میگی ای بابا. 

كتاب مياري ميدي دستم ميگي بخووووووووووووون

امروز اولين جمله سه حرفي و گفتي ماما دستم گير كرد(دستت تو اسباب بازيت گير كرده بود و اينو گفتي)

ازت بپرسن اسمت چيه ميگي آرتين صفايييييييي

بعضي وقتها من و زينب صدا ميكني

داريم بيرون نگاه ميكني يه بچه لباس مدرسه پوشيده داره ميره خونشون ميگم نيني رفته مدرسه ميخواي تو هم بري مدرسه ميگي نه ميگم پس كجا بري ميگي بانك

يه مدت به عمو هادي ميگفتي حامد نميدونم چرا حامد صداش ميزدي اما خيلي پافشاري ميكردي تو اينكارت.

 

اذان كه مياد ميگي نماز و ميري تو دستشويي روي چهارپايه و وضو مييري(مسح سرو پاهات و ميكشي ) ميري سجاده ميذناري تا نماز بخونيم.و بايد مثل خودم چادر برات بذارم و منم يه روسري و ميذارم سرت تا باهم نماز بخونيم(امروز ماماي اتاق بود شمارو چتدبار صدا كرد وشما داشتي براي خودت نماز ميخوندي و بلند داد ميزني نماز ميخونم)

داريم ميريم بيرون ميگم دوست داري كجا بريم .ميگي كلاس خاله تاتا(منظورت كارگاه مادر و كودك

 

 

كوچولوي نازم اين دوتا عروسك ها مال عمه است كه توسط شما مصادره شدهخندونک

حالا بريم سراغ دوتا بازي دم دستيچشمک

اين بازي از اون بازي هاست كه خيلي ساده ميتونه بچه رو مدتي به خودش جلب كنه و آرتين  خيلي خوشش اومد

وسايل لازم يك عدد پسر وروجك و ني و گلوله هاي كوچك كاغذ.

روش بازي هم معلومه به آرتين گفتم مامان فوت كن تا اين گلوله ها حركت كنند.البته يكم كه بازي كرد  دوتايي از دو طرف فوت كرديم و تلاش ميكرديم گلوله از كاغذ خارج نشه.

بازي دوم هم نوعي گل يا پوچ ليوانيه كه آرتين اينم دوست داره (اين بازي براي تمركز و حافظه حيلي خوبه)

روش بازي هم به اين صورت كه يه توپ ميذارم زير يكي از ليوان ها بعد ليوان هارو جابجا ميكنم(اوايل خيلي آروم اينكار و ميكردم اما الآن با سرعت بيشتري ليوان هارو جابجا ميكنم) و از آرتين ميخوام بگه گل زير كدوم ليوانه.

پسندها (8)

نظرات (5)

مامانِ بهار
22 تیر 93 14:28
فدای شیرین زبونی هاش
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
ممنون عزیزم
الهه مامان مبین
22 تیر 93 15:02
عزیز دلم قربون اون حرف زدنای خوشگلت
مامان سما
26 تیر 93 10:03
سلام زینب جان گوشیم خراب شده واتس ندارم خوبی ؟ ارتین جون خوبه؟ زبون روزه خوب فوت میکنی از گروها حذفم نکنین تا بیام ممنون
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
سلام.خوبيم.زودتر گوشيتو درست كن. چشم حذفت نميكنيم.
شادی
30 تیر 93 18:24
شیرین زبون خوشمزه.هزار ماشالا
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
ممنون
مامان فاطمه
31 تیر 93 18:07
خیلی عالی بود . ممنون