آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

روزهای آرتین

1393/2/18 8:06
1,121 بازدید
اشتراک گذاری

همـیشـه خـــــودت بـاش ...

 

دیگـــــران بـه انـدازه کافــــی هســتند

 

پنجشنبه هفته پیش آرسام دویاره مهمون خونه ما بود و چه خوبه که اون هست و میاد و دوتا پسر عمو با هم بازی میکنند.

اول با لگوها ماشین درست کردند و شروع کردن به بازی(آرتین نمیتونست مثل آرسام چهار دست و پا ماشین بازی کنه اما بایکم تلاش بلاخره تونست مثل آرسام چهاردست و پا بشه)

آرتین خیلی به  آرسام نگاه میکنه و هر لحظه در حال یادگیری

تقریباً هر روز برای ساعتی و آرتین تو حیاط بازی میکنه.پیامدهای این بازی تو حیاط اینها ست:

خودش به تنهایی سوار دوچرخه میشه و پدال میزنه و برای چندسانتی جلو میره

قبل ترها گلهارو میکند و ولی از وقتی به کمک بابا افشین گل کاشته هر روز میره و به گلها آب میده

گل هارو نازی میکنه

تعمیر کار کوچولو

وسایل داخل جعبه ابزار باباجونو یاد گرفته و هر چی ازش بخوای بهت میده

دوچرخشو باید باد بزنه و بعد میره به لاستیک های چرخ دست میزنه(لاستیک و چک میکنه) میبینه باد داره یا نه

توپش افتاد زیر ماشین داره نگاه میکنه کجا رفت

اینم یه مدلشه دیگهخندونک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله سمیه
19 اردیبهشت 93 21:18
یعنی این آرتین نابغه یک دقیقه هم یه جا نمی شینه ومن همین بازیگوشی وکنجکاویشو دوست دارم .
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
خاله جون الآن آقا پسري و نديدي يك كارهايي ميكنه كه من همش اينطوريم
خاله سمیه
19 اردیبهشت 93 21:20
اونجا هم که نشسته رو جعبه معلومه داره به یه کارجدید فکر میکنه
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
دقيقاً بعدش بلند شد و رفت تلنبه و آورد كه مثلاً دوچرخشو باد بزنه
مامان كيان
20 اردیبهشت 93 12:18
من عاشق اینم که بچه ها رو آزاد بزاری تو کارها. اما من یه مشکل بزرگ دارم اونم اینه که اگه سه چهار ساعت هم تو حیاط بمونه آخرش باید با گریه ببریش تو خونه چون به این راحتی ها از آب بازی دل نمیکنه. و این حیاط رفتن های ما آخرش واسه مامانی و بابایی تبدیل به یه معضل میشه
زینب (مادر آرتین)
پاسخ
آرتين هم اون اوايل بعضي وقتها گريه ميكرد.من الآن اينطوري عمل ميكنم قبل از رفتنم تو حياط بهش ميگم مامان مثلاً دوساعت بازي كنيم تو حياط و وقتي نيم ساعت مونده تايمش تموم بشه ميگم مامان نيم ساعت ديگه مونده و همينطور تا ژايان اين نيمساعت چندبار زمان و براش ميگم و بعد كع تايم تموم شد بغلش ميكنم و ميگم مامان زمان بازي تموم شده بريم خونه فردا دوباره ميام بازي ميكنيم (خيلي خيلي سعي ميكنم روي قولي كه دادم عمل كنم)