آلودگی هوا و سفر شمال...
با تعطیلی اداره ها در تهران به دلیل آلودگی هوا به همراه بابا افشین و مامانی و دایی محمد حسین رفتیم شمال... تو راه آقا آرتین مثل همیشه آروم بود و کوچولوی دوست داشتنی من تو بغل مامانی تا خود شمال خوابید و فقط برای شیر خوردن بیدار شد و وقتی رسیدیم خونه باغ حسابی سر حال بود و با دیدن بابایی (پدر عزیزم) خیلی ذوق زده شده بود... بهترین پیامدی که تو اون چند روز وجود داشت این بود که آقا پسری به تنهایی تو اتاق و برای مدت 2 ساعت بدون بیدار شدن می خوابید و البته آب و هوا بی تاثیر نبود چون واقعا آرامشی که تو خونه باغ هست هیچ جای دنیا نیست (این حقیقتی که همه اونایی که رفتن اونجا میگن) ... از طرفی یک هفته ای که شمال بودیم آرتین خان دورو برش از بچه های فامیل پر بود از اونجا که شلوغی و دوست داره و اون چند روز هم همش به مهمونی رفتن و دید و بازدید گذشت فکر کنم بهش خیلی خوش گذشته باشه... البته باید از بابا افشین متشکر باشیم که مارو به این مسافرت برد..
آرتین و بابا بزرگ من
فاطمه خانم دختر دوست داشتنی..
آقا صدرای وروجک بعد از آب بازی..