آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

میخوایم بریم سفر...

1394/12/20 12:48
1,221 بازدید
اشتراک گذاری

آرتین مدتی بود که میگفت چرا منو مسافرت نمیبرید

من میخوام با هواپیما برم مسافرتخندونک

من میخوام برم پیش آرسامغمگین...

پروژ ای راه افتاد به نام میخوایم بریم سفر

اول از همه کارت هایی از مناطق گردشگری و نشونت دادم اینکه میخوای بری جنگل و جایی که خیلی درخت داشته باشه یا بریم روستا.راستی تو روستا چیا میبینیم ؟مردم روستا که میریم چکارا میکنن؟ و یا بریم بیابون و حیوانات بیابون و صحرارو ببینیم و یا اصلا بریم دریا .ت. کنار دریا چکارا میکنی؟...(گفتگو میکردیم یاددهی در کار نبود آرتین تو کتابهاش زیاد چیز یاد گرفته و من بر اساس دانسته هاش ازش سوال میپرسم و گاهی سوالات ی میپرسم فقط برای اینکه سواله باهاش همراه باشه من نمیخوام فرصت کشف و ازش بگیرم )

اینکه ازت خواستم بگی کجا میخوای بری برام جایی که میخوای بری و نقاشی بکشی و توضیح بدی اونجا چیا داشته باشه خوبه؟تو چکارا میخوای اونجا بکنی

شما انتخابت این بود اول بریم دریا و بعد جنگل

تقریبا هر روز برام یه نقاشی  دریا میکشیدی (مدادو وسایل نقاشیش نزدیک دستشه و هر وقت اراده کنه برای نقاشی میره سراغ وسایلش و من و زیاد سوپرایز میکنه با دریا هایی که میکشه (البته اتاقشم همینطورآرام)

ماهم وقتی اینقدر پافشاریتو دیدیم تصمیم گرفتیم بریم دریا

بابا افشین  مراحل سفر و برات توضیح داد که ما با ماشین میریم فرودگاه و باید زود راه بیافتیم چون راهمون خیلی طولانیه و بعد بلیط هارو با چمدونهارو میدیم و میریم سوار هواپیما میشیم و ...یک روز دیدم تکه ای کاغذ برداشتی و برامون  مسیر رسیدن به فرودگاه و کشیدی اولش منو نکشیده بودی گفتی این منم این بابا افشین گفتم ای بابا پس ماما زینب کجاست گفت تورونبردیم خندونک گفتم پس من کجا برم .همینجا تنها بمونم متفکرخنده ای تحویلم دادی و رفتی(بعدا با پدر گفتگو کردی که اگر مامان نیاد من ناراحت میشم و در جواب این سوال که حالا چکار کنیم؟گفتی مامانم بکشم )

و روزی دیگر یک فرد به نقاشی اضافه شد و گفتی من اگر تنها میرفتم غصه میخوردم چون تورو نبرده بودیم بوس

به شما گفتیم که میخوایم بریم دریا اما این دفعه دریای جنوب میخوایم بریم و از نقشه بهت نشون دادیم که همیشه ما میریم دریای شمال این بار میخوایم بریم دریای جنوب و اونجا گرمه

پسرم مامانت برای محکم کاری برای هر چیزی(خرید .مسافرت وکارای خونه و ..) یک لیست داره  آرام، این دفعه گفتم بیخیال لیست خودم بیام و باشما  لیست وسایل مورد نیازمونو تهیه کنیم و گفتم آرتین مسافرتی که میخوایم بریم  دریا ،به نظرت برای اونجا چیا لازم داریم  ...

شما نام میبریدی و من روی تخته وایت برد(یار دیرینه من تو این چند سال  ) میکشیدم و مینوشتم

بعد از نام بردن چندتا بهم گفتی چتر یادت نره بنویسی گفتم چتر فکر نکنم اونجا بارون بیاد گفتی نه برای اینکه آفتاب نخوره بهمون

گاهی برای اینکه یکم راهنماییت کنم ازت سوالی میپرسیدم . مثلا اونجا لباس آستین بلند ببریم یا کوتاه شلوار چی بپوشیم .از وسایل شخصیت چیا باید برداریم ؟

و این لیست هر روز داره کامل تر میشه مثلا یه روز میای میبینیش میگی مامان راستی حوله ننوشتی و من میکشم و اجازه نمیدی کسی نزدیک لیستت بشه و میگی مواظب باشید پاک نشه این لیست سفرمونه

ما هنوز نرفتیم سفر اما هر شب در رابطه اش صحبت میکنیم و این شمارش روزها تاروز سفر برات یک جور هیجان همراه داره چشمک

به امید خداوند ادامه دارد ....

 

پسندها (1)

نظرات (2)

biiitaaa
20 اسفند 94 16:39
مادر يعني : معرفت ، گذشت ، محبت . . .با وبلاگتون خيلي حال کردم بقول خودمونيا دمتون گرم واقعا وبلاگ محشري دارين اميدوارم هميشه شاد باشين و سلامت به سايت ماهم سري بزني شايد به دردتون بخوره يروزي
aylar
20 اسفند 94 17:51
مامان و باباهای مهربون و با سلیقه اگه میخواین یه تولد به یاد موندی رو برای کوچولوهاتون رقم بزنید حتما کار های گروه ما رو ببینید هر روز با تم های جدید و متنوع با شما خواهیم بود به مناسبت سال جدید ارسال تم های آماده تا پایان فروردین رایگان هست پس تا دیر نشده سفارشتون رو ثبت کنید کانال تلگرام: @aylardesign تلگرام مدیر گروه: @aylarskin