بازي بازي تند تند بازي
سلام پسر دوست داشتني من
ديشب از سفر شمال برگشتيم و كلي بهمون خوش گذشت و اين سفر متفاوت بود از سفرهايي كه داشتيم و همون تفاوتش باعث شد لحظه لحظه اش برام پر از تجربه و يادگيري باشه
خداروشكر كه هستي كه ميتونم در كنارت رشد كنم.
امروز دلم براي گواش و رنگ و كلا نگاه كردن نقاشي شما تنگ شده بود و كاغذ و رنگ و آوردم و نشستم كنارت
اول انگشتم و زدم تو رنگ و زدم روي كاغذ و شما هم پشت سر من تكرار كردي و با هم يه صفحه پر از اثر انگشت درست كرديم با رنگ هاي مختلف
از اينكار حسابي لذت بردي و بعد از اينكه يكم انگشت بازي كرديم و براي پاك كردن دستت از پارچه استفاده كردي و بهم گفتي اجازه هست رنگ بريزم و ميخواستي نقاشي بكشي
به انتخاب خودت چند قطره اي رنگ ريختي(من كمكت ميكردم كه كل رنگ هارو خالي نكني) و بعد با پارچه شروع كردي رنگ هارو قاطي كردند و منم باهات صحبت ميكردم
با ني فوت ميكردي و پارچه و داخل رنگ ميزدي و بعد روي كاغذ ميكشيدي و با ماژيكت چندتا خط كشيدي و آخر هم با قلمو شروع كردي كار كردن كلي براي خودت مشغول بودي و لذت بردم از هنر نماييت
نهايتا اين هنر نمايي شما كه مثل كارهاي ديگه ات به ديوار خونه نصب شد
بعد از اينكه كل تنت و ديوار و كاغذ و .. رنگ كردي من از اون كاغذ انگشتي كه درست كرده بوديم ماهي درست كردم .بزرگ.كوچك.مار ماهي... و اوردم باهم چسبونديم ماهي ها شخصيت داشتن براي تو يكي مامان بود يكي عمو امير و يكي آرتين و ..به گفته خودت مار ماهيه پايين آرتينه و اون يكي بالاييه خواهرت حالا خواهرت كيه من خبر ندارم
اينم درياي ما
و اينچنين ما يه بعد از ظهر شيرين و تجربه كرديم
پ.ن:دريامون و آرتين به ديوار نصب كرده و براي همين عكسش خوب نيافتاده