شيرين زباني هاي پسر

چند شب پیش پدر و پسر رفتن حمام طبق معمول دارن بازي ميكنن ديديم بابا افشين صدام ميزنه رفتم ميگه تح.يل بگير آقا زاده رو ميگم چي شده ميگه دارم تو وانش تكونش ميدم ميگه: يواش مردم خوابن

معمولا شب ها اگر دير وقت بريم خونه يه سر ميري خونه بابا جون اينا و به عمه ميگي :عمه بخواب

دارم به بابا افشبن میگم من شام نمیخورم اومدی بهم میگی بيا شام بخوووور

كلي حرفهاي جديد و با مزه ميزني و جمله ميگي اما شمرده شمرده و خيلي از بودنت لذت ميبريم

از سي دي masy ياد گرفتي زماني كه قايم موشك بازي مكينيم وقتي دنبال من ميگردي ميگي ماما ور آر يو؟؟؟؟

داريم بازي ميكنيم مياي دست تو ميندازي دور گردنم ميگي دوس دارم(دوست دارم)

شعر تا تاب عباسي و چند روز پيش خودت تا آخرش خوندي يعني من عاشق اون مدل حرف زدنتم

ميري دم در ميخواي در و باز كني ميگم :آرتين كجا ميخواي بري ؟ميگي :برم بستني بخرم

هر كاري  بخوايم انجام بديم كه مربوط به شما باشه ميگي :خودم خودم(با دستت ميزني روي سينت) و نبايد تو انجامش دخالت كنيم اگر كمك خواستي ميگي كمك كمك

تقريبا تمام كلماتي كه ميگيم و ميتوني تكرار كني بجز زرافه كه ميگي زواره