آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

لغت نامه آرتین

1392/7/23 14:22
942 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزيز مهربون اجازه هست بشم فدات 

                                                            اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات 

 شب که مياد يواش يواش با چشمک ستاره هاش 

                                                            اجازه هست از آسمون ستاره بچينم برات ؟



سلام عشقم . مامان فدای اون فهمت بشه که بعضی وقتها واقعاٌ میمونم آیا شما پسر 16 ماهه منی یا یه جوان با شخصیت و مهربونقلب

میگم مهربون آخه مامان قربون اون دستای کوچیکت،یاد گرفتی با بهانه،بی بهانه بغلم کنی و دستاتو دور گردنم حلقه میکنی و صورتت و به صورتم میچسبونی و بعضی وقتها هم بوسم میکنی و بعد میری دنبال بازی گوشیهات

روی تخت میخوابم و شما پای تخت مشغول بازی با کتاب های کتابخونه ای و یک مرتبه میری سمت دراور و روی انگشتای پات بلند میشی و دستت و دراز میکنی و برس مامان و بر میداری و میآی موهامو شونه میکنی

صدای پای بابایی و میشناسی و وقتی بابا از سر کار میآد و دم در خونه است میری سمت درو میگی افین و با خوشحالی چشم به در میدوزی تا بابا افشین بیاد تو و حتماً باید ببوسدت ماچ البته شما یکم خجالت میکشی و زیر زیرکی میخندی.


کلمات جدید لغت نامه  آرتین ادامه مطلب...

این کلمات به بقیه چیزایی که میگفتی اضافه شده :

حموم = اموم

دوغ = دوووو .....غ(غ رو خیلی کوتاه و تقریباٌ تو دلت میگی)

ماه = مَه

با اشاره به ماه و نام بردن تک تک افرادی که دورو برت هستند به این صورت که

به بابا افشین میگی:افیین مَه ،افین مَه ...

من و صدا میزنی میگی:مام مَه مام مَه (همینطور عمه و باباجون و ... رو صدا میزنی و میگی ماه و نگاه کنن)

آشپزخونه = آش تِ

صبح ها از خواب پا میشی و میگی به به(منظورت شیر مامانیه)منم میگم به به تو آشپزخونه است باید بریم اونجا بخوریم و شما هم میگی آش تِ و بلند میشی میری سمت آشپزخونه و تا صبحانت آماده بشه هِی میگی به به

جوجه= جوووو  جه

 پرنده هایی مثل کبوتر،کلاغ،طوطی،گنجشک رو چه عکس چه نقاشی و چه زنده از هر نوعیش و میشناسی و میگی جوووو  جه و صدای جیک جیک در میاری(البته بماند که به جوجه و مرغ و خروسم میگی جوجه)

دیدی= دِ ی  دِ ى

بهت میگم آرتین گربه رو دیدی میگی دِ ی  دِ ى

آشغال=آتِ (بعضی وقتها هم یه ش آخرش میگی)

اگه یه وقتی آشغالی رو زمین باشه ببینی و برداریش میگم مامان این آشغاله و باید بندازیمش سطل آشغال و دوتایی میریم سمت سطل و شما میندازیش دور و میگی آش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
23 مهر 92 1:58
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..

ای جانم خیلی با مزه بود


ممنون عزیزم
مامان تینا و رایان
23 مهر 92 9:00
عزیز دلم پسر مهربون همیشه زنده باشی


مامان زهرا
23 مهر 92 10:24
عزیزم نازی با اون مه گفتنت.فاطمه هم ماه تقریبا جزءاولین کلماتش بود.تابستون عاشق این بودکه تو اسمون دنبال ماه بگرده.


ممنون که به ما سر میزنی فاطمه جان و ببوووووووووووووووووووس
مامان تینا و رایان
24 مهر 92 10:15
عید قربان مبارک التماس دعا


عید شما هم مبارک دوست خوبم
مسیحا
24 مهر 92 10:56
الهی چقدر شیرین زبون شدی تو ، هزارتا بوس برای آرتین جون


مهسا مامان نورا
28 مهر 92 16:42
عزیزم گل پسر خاله