تله کابین توچال
امروز با دوتا مامان بزرگها و بابا افشین و عمه مریم رفتیم توچال.اولش خیلی برای سوار شدن تله کابین تو صف موندیم و یکم بهانه گرفتی و داشتی خسته میشدی که نوبت ما شد سوار تله کابین شدیم.
با کنجکاوی خاصی تمام دورو برت و نگاه میکردی و می خواستی از همه چیزهای دوروبرت سر در بیاری ، وقتی تو کابین بودیم با شدت خودت و عقب و جلو میکردی و پایین و که میدیدی هی میگفتی اِاِاِاِه(تعجبی) واسه خودت دست میزدی و خلاصه علامت سوال بودی.
تصمیم داشتیم تا ایستگاه 7بریم ولی تا ایستگاه 5 بیشتر نرفتیم .تو ایستگاه 5کارگرهای تلکابین و همچنین یکی از کوهنوردها به ماگفتند ممکنه برای گوگولی مامان خطرناک باشه و حالت بد بشه و بنابر این یکم تو همون ایستگاه 5 استراحت کردیم و برگشتین پایین.شما آنقدر خسته شده بودی که تمام پایین اومدن و خواب بودی ولی فکر کنم تو این تجربه جدید کلی بهت خوش گذشته باشه.
اینجا با عصای مامان جون بازی میکنی و حتما می خواستی بگیری دستت
خسته شدی نشستی روی زمین.اینم قیافه منه
شروع کردی به چهار دست و پا رفتن روی خاکها که گرفتمت و کلی بهت برخورد.
داری صبحانه میخوری(فدای استقلالت بشم که خودت قاشق و میگیری و من مجبورم با دست بهت غذا بدم)
اینجاهم یه قاشق پلاستیکی روی زمین بود، لج کردی و اونو میخواستی
اتاقک های تله کابین که رد میشدن و نشون میدادی و با تعجب میگفتی اِه
اینم یه عکس دونفری