آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

آماده میشیم برای استقبال از بهار(1)

سلام نفسم .دیگه کم کم داریم به سال جدیدی نزدیک میشیم این روزها سوالات زیادی ازم در رابطه با عمو نوروز میکنی سرچهار راه ها حاجی فیروزو که میبینی میگی پس عمو نوروز کجاست بهم میگی عمو نورزو یه غوله (تو یکی از تبلیغات تلوزیون دیده بودی) میگی مثل بابا نوئل برامون کادو میاره؟ ننه سرما کجا میره و..... من بعضی وقتها جواب سوالات و میدونم و میگم گاهی وقتها هم نمیدونم و میگم که نمیدونم و باید برم تحقیق کنم و یا اینکه تو اون موضوع نظر خودت و میپرسم خلاصه این روزها خیلی خیلی سواااااال میپرسی تو خونه تکونی عید کلی بهم کمک کردی وقتی فرشامونو بردن برای شستشو خونه و به کمک بابا افشین طی کشیدی و جارو برقی و گردگیری و حتی ش...
21 اسفند 1394

میخوایم بریم سفر...

آرتین مدتی بود که میگفت چرا منو مسافرت نمیبرید من میخوام با هواپیما برم مسافرت من میخوام برم پیش آرسام ... پروژ ای راه افتاد به نام میخوایم بریم سفر اول از همه کارت هایی از مناطق گردشگری و نشونت دادم اینکه میخوای بری جنگل و جایی که خیلی درخت داشته باشه یا بریم روستا.راستی تو روستا چیا میبینیم ؟مردم روستا که میریم چکارا میکنن؟ و یا بریم بیابون و حیوانات بیابون و صحرارو ببینیم و یا اصلا بریم دریا .ت. کنار دریا چکارا میکنی؟...(گفتگو میکردیم یاددهی در کار نبود آرتین تو کتابهاش زیاد چیز یاد گرفته و من بر اساس دانسته هاش ازش سوال میپرسم و گاهی سوالات ی میپرسم فقط برای اینکه سواله باهاش همراه باشه من نمیخوام فرصت کشف...
20 اسفند 1394

روتین ها و روزمرگی های ماااا

سلام پسر كوچولوي سه سال و هشت ماهه من دوباره انشالله مينويسم از روزهايت از اين روزها كه داره مثل برق و باد ميگذره و گاهي ميمونم كه چقدر زود داري بزرگ ميشي مینویسم که اگر مثل امروزی دلم تنگ سالهای گذشته شد بخونم اين روزها عمده فعاليتت بازي كردنه كل زندگيت بازيه(مگه غیر از اینم میشه) صبح با طلوع آفتاب بيدار ميشي گاهی هم قبل از طلوع آفتاب میای و تو تخت کنار من دراز میکشی و بوسم میکنی میگی مامان بیدارشو من بیدارم و منم با خنده و شوخی میگم آرتین تو حتی از خروسها هم سحر خیز تری و صبحمون با قلقلک و خنده و بوسیدن روی ماهت شروع میشه بعد ازاینکه دستشویی و صورت شستن اولین چیزی که بهم میگی اینه  كه  مامان ...
15 اسفند 1394

تلوزيون ببينم؟ نه الان وقتش نيست ....

سلام . خيلي ها بهم ميگن بچمون تلوزيون زياد ميبينه.ما نميدونيم چكار كنيم و چجوري بهش بگيم زياد نبينه من کارشناس نیستم کاری که میتونم بکنم اینه که تجربه خودم و در این رابطه باهاتون درميون بذارم گاهي وقته ها ميخوام يه كاري و آرتين تو زمان محدود انجام بده(اين خواستن من از روي تنبليم نيست از روي اينه كه نفعش اينه كه بيشتر از اون تايم مشغول اون فعاليت نباشه 99 درصد مواقع موقع تلوزيون ديدن اين محدوديت زماني و  داريم ) با اينكه ميگيم الان وقتش نيست ! ا ما هميشه اين دغدغه و دارم كه آرتين چقدر ميفهمه الان وقتش نيست يعني چي ! الان وقتش نيست پس كي وقتشه ؟اون باشنيدن اين كلمه چه سوالي براش پيش مياد؟؟ الان اونقدر وا...
2 اسفند 1394

بازي حركتي

سلام پسرسحر خيز من صبح ها خيلي كم پيش مياد كه تا ساعت8 بخوابي و معمولا بين شش و نيم و هفت بيدار ميشي و روزمون آغاز ميشه انرژي و تحركت من و واميداره به فكر يكسري بازي باشم كه هم هيجان داشته باشه و هم تو محيط خوه بشه انجامشون داد .. *مكعب خنده يك مكعب از لگوهات درست كردم و با كاغذ سفيد كادوش كردم و روي هر وجهش يكسري فعاليت حركتتي(لي لي كن.جفت پا بپر بالا.مثل پرنده بال بزن ودستاتو تكون بده.مارپيچ راه برو.با توپ يك بازي انجام بده(مثلا نشوه بگيريا پرتابش كن يا شو كن و .....) نوشتم و عكسش و كشيدم طريقه بازي هم اينه كه مكعب و مثل تاس پزت ميكنيم زمين و هر وجهش كه اومد اون كاري كه نوشته و انجام ميديم پ.ن:اسمش ...
21 بهمن 1394

کتاب خوانی مشارکتی

کتاب خوندن یکی از تفریحات آرتینه علاقه زیاد کتاب خوندن پسرم باعث میشه کتاب خوندن برای ما فقط به اتمام رسوندن یک کتاب نباشه و اون و فرصتی برای  گفتگو و فعالیت بدونم معمولا قبل و بعد از کتاب خوندن گفتگو میکنیم ، گاهی وقتها کتابمون تموم هم نمیشه و وسط یک کتاب یه کتاب جدید خونده میشه (آرتین رجوع به کتابهای دیگه هم زیاد میکنه مثلا میگه تو اون یکی کتااب خرس سفید بود و میره کتابشو میاره و ..)از گفتگو دررابطه با جلد کتاب گرفته تا کلماتی که برامون ناآشناست و برای اولین بار میشنویم .انواع کتابهارو با سبک های مختلف نوشتن و برای آرتین میخونم کتابهایی با جملات کوتاه و کتاب هایی با توصیف های غنی.کتاب هایی که فقط تصویری هستند و منو آرتین با ه...
15 مهر 1394

بدون عنوان

سلام پسر نازنينم چندروز پيش دوتايي تصميم گرفتيم بريم پارك پليس(فلكه چهارم تهرانپارس) طبق معمول هميشه راه رفتن تو محيط پارك و كنكاش و جستجو در اطرافت و به بازي تو بخش كودكان و تاب و سرسره ها ترجيح دادي و فقط يك سرسره سوار شدي و راه افتادي تو پارك  پريدي تو گل و براي اينكه كفشت تميز بشه اول پاتو كردي تو آب استخر و بعد روي چمن ها پاتو كشيد اما گل ها هنوز روي  بخشي از كفشت باقي مونده بود و شلنگ آب و گرفتي و با فشار آب كفشت و تميز كرد ي و بعد شروع كردي به بالا و پايين آوردن دستت و ارتفاع آب و نگاه ميكردي چندتا گج تو كيفم بود و بهت گفتم دلت ميخوا...
21 مرداد 1394

چسب زخم

ما مدتي پيش به همراه آرتين تو جلسه اي تو هم نوا شركت كرديم كه مستند چسب زخم كار آقاي آرش رئيسيان و نمايش ميدادند و  آرتين  با ديدن فيلم بهم گفت منم ميخوام چسب زخم رنگ كنم ماهم اومديم خونه ويه بسته چسب زخم در اختيار پسرمون قرار داديم و دوربين به دست نشستيم و هنر نمايي آقازاده و ثبت كرديم ادامه مطلب هنرنمايي آقا پسر از مدل دست گرفتن پالت وجديدت در  رنگ آميزي چسب زخم ها ميتونستم بفهمم كه چقدر براش اين كار مهمه اينم چسب زخم هاي رنگ شده پسر كوچولوي ما ...
24 تير 1394

سلام دوباره

سال نو مي شود و زمين نفسي دوباره ميكشد برگ ها به رنگ ميايند و گل ها لبخندم يزنندو پرنده هاي خسته بر ميگردند و در اين رويش سبز دوباره ...من...تو....ما.... كجا ايستاده اييم.سهم ما چيست؟..نقش ما چيست؟...پيوند ما در دوباره شدن با كيست؟... زمين سلامت ميكنيم و ابرها درودتان باد و چون هميشه اميدوار و سال نو مبارك با وجود يك پسر دوساله كه از هفت صبح بيدار باش ميده(بعضي وقتها زودتر) و ساعت ده شب ميخوابه و در طي اين فاصله زماني از در و ديوار بالا ميره و با شيرين زبوني ها و استدلالهاش منو مست خودش ميكنه بايد تبريك عيد وبا تاخيير زيااااد گفت خدارو شكر كه سالمه و انرژي داره و پر كرده لحظه هام و از بودنش قبل از هر چيزي با...
29 اسفند 1393