آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

دعا میکنم..

دعا میکنم که هیچگاه چشم های زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم دعا میکنم که لبانت را فقط در غنچه لبخند ببینم دعا میکنم قلبت که وسعت آسمان،پاکی دریاو بوی بهار را دارد همیشه از محبت پر باشد ...
22 تير 1392

برای تویی که تمام وجودم هستی

  همسرم: با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم. عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم. با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم. همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم. هم نفست نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم. و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم. با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم. عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم. با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم. همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم. هم نفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم. و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست. همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، از آغاز تا ب...
21 تير 1392

زندگی میکنم...

پنجــــره را باز می کنمــ ..    احسا ســــ قشنگــ ِ ت ــــ ـ ـــ و  می آید .. می نشیند بر پرده ،  بر دیوار  .. من گیج ِ این همه " تـــ ـ ــو "     .. مستـــ ِ مست کنار می آیم با خودم و با احساس ِ قشنگی که تــــ ــو یی   .. زندگی می کنمــ ..       ...
20 تير 1392

رمضان

    مژده ای منتظران ماه خدا امده است / ماه شبهای مناجات و دعا امده است ماه دلدادگی بنده به معبود رسید / بر سر سفره شاهانه گدا امده است . . .     بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله و اصحابه اجمعین. خداوندا! زبان به سپاس تو گشودن، آنگونه که شایان توست از عهده ما برنیاید که خود فرموده‌ای: "و قلیل من عبادی الشکور"؛اما از آن‌رو که فرموده‌ای:"لئن شکرتم لأزیدنکم"، مانده‌ایم در حق سپاسگزاری بی پایان از تو، چگونه باشیم و چه بگوییم؛ که در هولناکی "و لئن کفرتم إن عذابی لشدید" گرفتار نیاییم. و لاجرم همانگونه که خود از...
19 تير 1392

پسرک

  در دور دستها، که خدا میان چشمهات خانه کرده بود... من، بی قرار منتظر آمدنت بودم و تو که انگار دل نمی کندی از لبهای فرشتگان پنجره، پنجره، طنین آواز تو بود که انگار، گوش هام جز تو نمی شنید. خداوند تو را به من هدیه داد و من همیشه دلشوره دارم از اینکه شاید آنچه می پنداشتم نباشم. نفس هات که به گونه هام ساییده می شود انگار آرامش بهشت را به چشمهام می فرستی دستهات که می چرخد و میان دستهام پنهان می شود... خنده هات، که ریش می شوم و عاشق چشمهات که عمق نگاههام را می کاود و من که همیشه تو را کم دارم از داشته هام دلتنگ که می شوم... انگار صدای گریه های توست ....تنها نوازشی که مرا به خود فرو می برد تو فرشته ای یا نه....
13 تير 1392

عشق ما...

با تیشه خیال تراشیده ام تو را در هر بتی كه ساخته ام دیده ام تو را از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟ یا چون گل از بهشت خدا چیده ام تو را هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ من از تمام گل ها بوییده ام تو را رویای آشنای شب و روز عمر من! در خواب های كودكی ام دیده ام تو را از هر نظر تو عین پسند دل منی هم دیده، هم ندیده، پسندیده ام تو را زیبا پرستیِ دل من بی دلیل نیست زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را با آنكه جز سكوت جوابم نمی دهی در هر سؤال از همه پرسیده ام تو را از شعر و استعاره و تشبیه برتری با هیچكس بجز تو نسنجیده ام تو را   ...
9 تير 1392

لالایی...

لالا لالا بخواب آروم جونم           ببند اون چشم نازو مهربونم بخواب تا خواب مهتاب و ببینی           روی بال پرستو ها بشینی بخواب تا خواب دریا رو ببینی        کنار ساحلش آروم بشینی بخواب تا خواب باغ گل ببینی       واسه مامان و بابا گل بچینی  چشات خسته س بخواب آروم لالا یی       عزیز دل!عزیز جون مایی لالا لالا بخواب مامان بیداره          برات لالایی های تازه داره   ...
4 خرداد 1392