واکسن 6 ماهگی
دیروز صبح با بابا افشین بردیمت خانه بهداشت واکسنتو زدیم ،دیگه مطمئن شدم آستانه دردت خیلی خیلی بالاست پسرم خانم دکتر اولین واکسن و که به پات زد فقط چند ثانیه گریه کردی به فاصله این که دومین آمپولو بزنه ساکت شدی و برای دومین واکسنتم فقط زمانی که آمپول تو پاهای نازت بود گریه کردی و بعدش که بغلت کردم بریم خونه انگار نه انگار که آمپول زدی و واسه بابایی میخندیدی ،خدارو شکر تب نکردی و البته بعضی وقتا یکم بی حوصله میشی ولی وقتی بلندت میکنم میریم تو اتاقت همون آرتین شیرین و دوست داشتنی خودم میشی که با خنده هات دنیا رو بهم میدی گلم تا بینهایت دوستت دارم. توانایی هات در این روزها: من به روزهای پشت سر گذ...
نویسنده :
زینب (مادر آرتین)
1:07